۱۳۹۳ آذر ۸, شنبه

برچسب‌ها : , , , , ,

جنگ و صلحِ خرداد ۸۸ ؛ تولستوی چه می‌گوید؟

هنوز هم جدی‌ترین، داغ‌ترین و پرکشمکش‌ترین بحثی که در بین دوستان سیاسی (از عضوهای حزب‌های سیاسی بگیر تا بچه‌های کف خیابان) در می‌گیرد، مسئله‌ی ۸۸ و جنبش سبز است. 
چند روز پیش در حال بحث با جمعی از دوستان همقطار بودیم. فراوانی حاضران در بحث از تهران نشین و خراسان‌نشین بود تا مهاجرانی مثل من که هرچند از لحاظ جغرافیایی در اقلیت بودم، اما در انتهای بحث از لحاظ فکری خودم را در میان اکثریت یافتم. بحث به اینجا کشیده شد که آیا در جریان ماجراهای پس از انتخابات خرداد ۸۸ ما گزینه‌های بهتری برای عملکردن نداشتیم؟ بخشی از دوستان معتقد بودند که رادیکال شدن فضا - بویژه حضور گسترده‌ی مردم در خیابان - باعث شد تا فضای گفتگو با حاکمیت بسته و «فضای امنیتی» حاکم شود. حزب‌ها تعطیل و نیروهای سیاسی در حبس و حصر بمانند. و این خسارتی جبران‌ناپذیر به فضای سیاسی کشور بود.
برخی دیگر معتقد بودند که فضای امنیتی نتیجه‌ی حضور مردم نبود. بلکه حضور مردم نتیجه‌ی بوجود آمدن فضای امنیتی بود. نباید فراموش کرد که فضای امنیتی پیش از انتخابات حاکم شده بود. کسانی که باید مذاکره می‌کردند به دو دسته تقسیم شدند. اقلیتی که زندانی نشده بودند و کار خود را انجام دادند که البته نتیجه‌ای نگرفتند، از جمله میرحسین موسوی، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی یا آیت الله موسوی اردبیلی و... که با آیت‌الله خامنه‌ای مذاکره کردند و با دیوار بن بست روبرو شدند؛ دسته‌ی دوم هم کسانی بودند که پیش از همه‌ی این ماجراها به صورت وحشیانه‌ای بازداشت شده بوند و در زندان به سر می‌بردند. در واقع کسی برای مذاکره و گفتگو باقی نمانده بود و حاکمیت پیش از حضور مردم، تکلیف را روشن کرده بود. آقای نظام دنبال مذاکره نبود، بلکه تصمیم خود را برای حذف رقیب گرفته بود. اما حساب واکنش مردمی را نکرده بود. حضور مردم باعث شد که نقشه‌ی حاکمیت برای سرکوب قطعی مخالفان و حتی اعدام و حبس ابد نقش بر آب شود. تا وقتی ما در خیابان بودیم، روزنامه‌ی کلمه و اعتماد ملی منتشر می‌شدند و موسوی و کروبی و رهنورد در محل کارشان و جمع‌های عمومی حضور پیدا می‌کردند. مقدمه‌ی حصر و زندان‌های بلندمدت از زمانی شروع شد که مردم از خیابان‌ها کنار کشیدند. با اینحال باید از آنها قدردان بود. باید دست آنها را بوسید. اگر حضور فوری و بدون فراخوان آنها نبود، در همان هفته‌ی اول کلک بسیاری از زندانیان سیاسی کنده بود. کسانی که آن روزها در زندان بودند کم و بیش می‌توانند تصدیق کنند که بخشی از نیروهای امنیتی می‌خواستند این کار را بکنند، اما چیزی جلوی آنها را می‌گرفت. وقتی بیرون آمدیم فهمیدیم حضور مردم در خیابان‌ها بود که زندگی بسیاری را نجاد داد.



همان شب، پس از بحث، داشتم جلد سوم رمان جنگ و صلح اثر لئون تولستوی (با ترجمه‌ی بی‌نظیر سروش حبیبی) را می‌خواندم. جلد سوم با اظهار نظر تولستوی درباره‌ی تاریخ و رخدادهای تاریخی و تاریخ‌ساز آغاز می‌شود. تولستوی دیدگاه بسیار عمیقی و پیچیده‌ای به تاریخ را عرضه می‌کند که همزمان جبر تاریخی و آزادی فرد را در خود دارد. (البته که در ظاهر کفه‌ی ترازو به سود جبر تاریخی سنگینی می‌کند) از خواندن این چند صفحه بخشی از پاسخ خودم که مربوط به بحث درباره‌ی جنبش سبز می‌شد را گرفتم.
 تولستوی با اشاره به لشکرکشی ناپلئون (که غرب در او حلول پیدا کرده بود) به روسیه (که از دیدگاه تولستوی شرق به حساب می‌آید) بحث خود را با علت‌های پرشماری، که از دیدگاه تاریخ‌دان‌های مختلف به عنوان علت اصلی جنگ عرضه می‌شود، آغاز می‌کند و دست‌آخر اینگونه نتیجه‌گیری می‌کند:

«... درنتیجه هیچ‌یک از آنها را نمی‌توان تنها علت جنگ شمرد و باید گفت که جنگ فقط به آن علت روی داد که باید روی داده باشد. میلیونها آدم بایست احساس انسانی و خردمندی خود را انکار کنند و از غرب به شرق آیند و خون همنوعان خود را بریزند، همانگونه که چند قرن پیش از آن، خیل عظیم انسان‌هایی دیگر از شرق به کشتار همنوعان خود به غرب آمده بودند. ...
... . هر فرد آدمی برای خود زندگی می‌کند و برای رسیدن به مقاصد شخصی خویش از آزادی خود سود می‌جوید و به روشنی احساس می‌کند که هر لحظه می‌تواند فلان‌کار را بکند یا نکند. اما همین‌که کاری را کرد، آن‌کار که در لحظه‌ای معین به انجام رسیده است، بازگشت‌ناپذیر و جزئی از تاریخ می‌شود ودر دل تاریخ دیگر ارزش علمی محتمل ندارد، بلکه به صورت واقعه‌ای از پیش معین شده در می‌آید. ...
... . هنگامی که سیبی می‌رسد علت فرو افتادن آن چیست؟ آیا سقوط آن به سبب نیروی جاذبه‌ی زمین است؟ یا به علت آنکه دمش زودشکن شده یا آفتاب آن را خشکانیده‌؟ آیا برای آن است که سنگین‌شده یا باد آن را کان داده یا افتادن آن به علت آرزوی طفلی است که زیر درخت ایستاده است و دهانش برای آن آب افتاده است؟ ...
... . در وقایع تاریخی، بزرگ شمردگان [انسان‌های معروف] فقط برچسبهایی هستند که نام خود را بر وقایع می‌چسبانند و همانند برچسب کمتر از هر کس با خودِ رویداد رابطه دارند.»
پانوشت:
* من خودم در فروردین‌ماه سال ۸۶ یادداشتی کوتاه در همین وبلاگ نوشته بودم که درگیری سنگین بین دو بخش از جامعه را اجتناب ناپذیر دانسته بودم. [اینجا بخوانید] ـ درگیری‌های ۸۸ ادامه‌ی روندی بود که مقدماتش از خیلی وقت پیش پایه‌گذاری شده بود. بر همین مبنا به جد عقیده دارم که درگیری‌ای دیگر در سطحی دیگر در جامعه‌ی ایران پیش خواهد آمد و تا اینکه تناسب قوای واقعی در جامعه حاکم شود.




0 دیدگاه:

ارسال یک نظر