۱۳۸۵ دی ۲۲, جمعه

کار خوبی بود، اما من انجام ندادم!

     چند روز پیشن یک sms دریافت کردم با این مضمون:
اعتصاب سراسری به نرخ بالای مکالمات در 20 دی.
تمامی گوشی ها رو خاموش  کنید.
این کار  خسارت بالایی به مخابرات وارد می کند.
برای هم بفرستین .

هر چند الآن زمان امتحانات است و من هم برنامه ای برای نوشتن روزنوشت ندارم اما به طرز وحشتناکی وسوسه شدم تا این مسئله که ذهنم را در گیر کرده بود رو تحلیل، مکتوب و منتشر کنم.
یکم:
الف)باید مشخص شود که این حرکت اعتراض است یا اعتصاب. به عنوان مثال کمپین زنان و یا اعتراض دانشجویی به نرخ سیب زمینی، هرکدام مشخصاً یک اعتراض مدنی هستند. اما حرکت اخیر نوعی بدیع از رفتار جمعی(با اقماض) است که ماهیت آن جای مطالعه  بیشتری دارد.
ب) توجیه این حرکت و سعی در اقنای مخاطب با اشاره به «خسارت زیاد به مخابرات» مشخص می کند که طراحان امر، مخاتبان خود را از بین جمعی انتخاب کرده اند که «ناراضیانِ بسیار ناراضی» از وضع موجوداند که حتی حاضرند برای اعلام نارضایتیشان به مخابرات خسارت بزنند.
ج) چرا ما اموال دولتی را متعلق به خودمان نمی دانیم و هنوز این تفکر در ما نهادینه نشده است که دولت امانتدار اموال ما است نه صاحب آنها و ما باید مواضب حکومت باشیم تا اموالمان را به غارت نبرد نه اینکه خودمان آنرا خراب کنیم و یا در صدد خسارت به آن باشیم.  واضح است وقتی خسارتی متحمل اموال عمومی میشود، دولتمردان ما از بودجۀ تشریفات و تفریحات خود صرف رفع خسارت نمی کنند. بلکه از سرانه های عمومی(آموزشی ، پژوهشی، عمرانی، ورزشی، فرهنگی و ...) در این راه استفاده می کنند.

دوم:
الف) جمله پایانی متن، «برای هم بفرستین » و عملی و فراگیر شدن آن در مدت زمان کوتاه، نشان دهنده توانایی بالای رسانه ای مانند sms  است.
ب) این عمل که عده ای تصمیم گرفته اند تا در برابر تصمیمات غلط و غیر عادلانه مسئولین از خود واکنشی مدنی نشان بدهند جای بسیار امیدواری است و نشانه ایست که کم کم شهروندان ایرانی دارند به قواعد زندگی مدنی تن می دهند. هرچند با نافرانی مدنی ( که البته بسیار پسندیده است )
ج) نافرمانی مدنی حرکتی است که در آن شهروندانی که از موضوعی ناراضی هستند با واکنشهایی منفی اما هدفدار و البته مسالمت آمیز صدای اعتراض خود را از راهی کم هزینه اما پر اثر و با شیوه ای مسئولانه به حاکمان می رسانند و قدرت بسیج کنندگی خود را به رخ طرف مقابل می کشند.

سوم)
 اما مراد من از این همه روده درازی اشاره به واکنشهای مخاطبین این پیام کوتاه (sms) است.
الف) عده ای از مخاطبین اعلام می داشتند که: این هم یک بازی است که خود دولت سر مردم در آورده است و حتی یکی از دوستان می گفت که دولت می خواسته با این کا از سود هزینه این sms ها استفاده کند. البته پاسخ من به این دوست عزیز این بود که حتی اگر با این کار سود مالی عظیمی (از طریق هزینهsms) به جیب دولت می رود، اما باز هم نسبت به انجام یک اعتراض مدنی و نهادینه شدن این رفتار بر علیه حاکمیت ارزش دارد.
ب) مهمترین مشاهده ای که من در این رفتار دیدم این بود که عدۀ زیادی از مردم با اینکه از گران شدن نرخ مکالمات بسیار ناراضی بودند و اعتراض به آن را تأیید می کردند، اما در روز موعد همراههای خود را خاموش نکرند و اغلب می گفتند: کا خوبی بود اما من آنرا انجام ندادم.
 چرا؟
به نظر من این مسئله 2 دلیل مهم داشت. نخست اینکه مردم ما هنوز الزامات شهروندی را درک نکرده اند و به آن تن نمی دهند و دوم و البته به طبع دلیل اول، آنها منافع زود گذر خو را به منافع بلند مدت همگانی ترجیح میدهند.

چهارم)
فقدان سازمانهای مدنی و غیر دولتی (ngo)  های فراگیر در سازماندهی و به نتیجه رساندن اینگونه حرکتها در این مواقع به شدت احساس می شو

۱۳۸۵ دی ۱۸, دوشنبه

,

وبلاگ و رسانه‌های گروه‌های اکثریت و اقلیت

نوشتۀ محمد حسن شهسواری 


فرض کنید شما یک استقلالی -حالا نه دو آتشه- ولی جدی هستید و یا حداقل نسبت به این تیم علاقهٔ قلبی دارید. حالا باز هم تصور کنید روزی به دوستی که همین احساس را نسبت به پرسپولیس دارد بر می‌خورید و مثل همیشه خیلی زود دعوای قرمز و آبی میان شما شکل می‌گیرد. در بحث، شما دلاورانه از خصوصیات مثبت تیمتان دفاع می‌کنید و به خصوصیات منفی تیم رقیب حمله. برای دوستتان هم همین حالت پیش می‌آید. یعنی او هم به راحتی به تیم شما حمله می‌کند واز تیم خود دفاع. در همین لحظه یک پرسپولیسی دیگر به جمع شما اضافه می‌شود. طبیعی‌ست که موضع دوستتان تقویت می‌شود و شما در دفاع‌ها وحمله‌هایتان کمی محتاط‌تر می‌شوید. البته موضع درونی شما تغییری نکرده اما جهان خارج قوانین مخصوص به خود را دارد. همین طور که زمان می‌گذرد مرتب به جمع کوچک شما، پرسپولیسی افزوده می‌شود و هم‌چنان بحث پرسپولیس و استقلال در جریان است. در یک لحظه (که بستگی کامل به روحیات شما دارد) بحث خاتمه پیدا می‌کند. زیرا در حال حاضر به طور واضح شما در اقلیت هستید و آن‌ها در اکثریت. 
حال بیاییم این واقعه را در سطحی بزرگ‌تر بررسی کنیم. این بار شما -به هر دلیل- نتوانسته‌اید زود به ورزشگاه بیایید و مجبورید در تنها جای خالی ورزشگاه که محل تجمع پرسپولیسی‌های دو آتشه است بنشینید. بازی قرمز و آبی با گرمی و حرارت زیادی در جریان است. شما در این مکان، لحظه‌ای به فکر دفاع کلامی از تیمتان نخواهید افتاد. رقیبان شما که بسیار بیشتر از شما هستند علاوه بر آن‌که تیم محبوبشان را تشویق می‌کنند یک بوق هم دارند که ریتم اشعارشان را با آن هماهنگ می‌کنند. هیچ کس نمی‌تواند منکر تاثیر این بوق در ایجاد هیجان و از آن مهم‌تر یکسو کردن شعار‌ها وافزایش توان هواداران شود. در این لحظات شما اگر بوق هم داشته باشید) توانایی خریدن آن) باز هم آن را به ورزشگاه نمی‌آورید. یا اگر آورده باشید گوشه کناری آن را معدوم می‌کنید. زیرا حتما این بوق که رنگش آبی‌ست خیلی زود هویت شما را مشخص می‌کند که در نتیجه هواداران رقیب آن را توی سرتان خراب می‌کنند که در این صورت توانایی معنوی شما مخدوش می‌شود. حتا اگر بر فرض شما بوق را به ورزشگاه آورده باشید نمی‌توانید از آن استفاده کنید. چه کسی ممکن است با شعارهای شما همراهی کند؟ حتا اگر هواداران تیم رقیب آدم‌های لیبرال مسلکی باشند وحق اظهار نظر را به شما بدهند. زیرا شما در اقلیت هستید و آن‌ها در اکثریت. اما خوب شما هم کاملا دست بسته نیستید. در همین لحظه تیم شما گلی به تیم رقیب می‌زند. طبیعی‌ست که شما نمی‌توانید به هوا بپرید وشادی کنید یا احتمالا از بوق مخفی شده‌تان استفاده کنید. کاری که شما می‌توانید بکنید (در میان بهت وسکوت هواداران تیم رقیب) فرستادن یک شیشکی‌ست. این حرکت نه هزینهٔ مالی برای شما دارد (نیاز به دادن پول برای آن نیست) و نه هزینهٔ معنوی (در آن گیر و دار هواداران تیم رقیب متوجه نمی‌شوند چه کسی این کار را انجام داده است زیرا شما تا به حال هویتتان را مشخص نکرده‌اید.) 
امیدوارم مثال بالا توانسته باشد موقعیت اجتماعی دو گروه اقلیت و اکثریت را و از آن مهم‌تر ویژگی‌های رسانه‌ای آن‌ها را مشخص کند. در حالت اول که شما تنها با یک یا دو و سه نفر از دوستانتان بحث می‌کنید، هم به راحتی هویتتان را بروز می‌دهید و هم با نگرانی کمتری از رسانهٔ خود آن‌ها (کلام انسانی) استفاده می‌کنید. اما در ورزشگاه زمانی که آن‌ها در اکثریت قابل توجهی هستند، شما نه می‌توانید هویتتان را آشکار کنید و نه می‌توانید از رسانهٔ آن‌ها (بوق) استفاده کنید. در این وضع شما در بهترین حالت هویتتان را پوشیده نگه می‌دارید و از رسانه‌ای دیگر (شیشکی که شکل تغییر یافتهٔ کلام انسانی‌ست) سود می‌برید. از همین جاست که بحث رسانه‌های گروه‌های اقلیت و اکثریت پدید می‌آید. این بحث در تمام طول تاریخ و در هر زمان به‌گونه‌ای متفاوت خود را نشان داده است. در هر حال رسانهٔ اقلیت در درجه‌ی اول می‌باید هزینه را برای گروه اقلیت پایین آورد. این هزینه، هم شامل هزینه‌های مادی‌ست و هم معنوی. به‌طور مثال اگر امیران و امیرزادگان جهان قدیم با صرف پول زیاد سعی در تشویق تاریخ‌نگاران به نگارش تاریخ فتوحات آن‌ها وامی‌داشتند و نیز شاعران را به سرودن مدایح، گروه‌های اقلیت با صرف کمی هزینهٔ مادی (مهاجرت به سرزمینی دور از دسترس آن امیر) به سرودن آنچه که می‌خواستند می‌پرداختند. زیرا که سرودن شعر نیازی به صرف سرمایهٔ مالی ندارد. هزینهٔ معنوی نیز با مهاجرت، به پایین‌ترین حد خود می‌رسید. اما اگر گروه اقلیت در حوزهٔ نفوذ یک امپراطور یا شاهنشاه قرار داشت، هرچند نیازی به صرف هزینهٔ مادی نداشت اما برای فرار از تبعات منفی پرداخت هزینهٔ معنوی، به حکایات، ضرب‌المثل‌ها و متل‌ها روی می‌آورد؛ چون در این صورت هویتش پنهان می‌ماند و هزینهٔ معنوی کمتری می‌پرداخت.