۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

ما در حصر بودیم و او آزاد


این یادداشتی است که در نشست بزرگذاشت
 آیت الله  منتظری در پاریس خواندم
 و این هم عکس اش

انا للله و انا الیه راجعون
و او از خدا بود و به خدا بازگشت. اور رستگار بود و با رستگاری به سوی خدای کعبه پرواز کرد.
نامش حسینعلی بود، همچون علی مرحم تنهایی مظلومان بود و همچون حسین عصیان گر بود در برابر کژی ها و انحرافها. انقلابی بود و تا انتها انقلابی ماند. حقیقت را فدای مصلحت نکرد و با پایداری اش به ما آموخت که همانا مصلحت همواره پایداری برای به کرسی نشاندن حقیقت است و نه چیز دیگر. به ما آموحت که مصلحتها رفتنی اند و حق و حیقت است که همواره جاودانه می ماند. آنها که با مصلحت معالمله کرند همچون برگ خزان رفتند. اما او که خود را به حبل المتین حق گره زده بود، جاودانه شد.
ما چه ساده بودیم که می انگاشتیم او را حصر کرده اند. «حصر!» چه واژۀ ضعیفی است در برابر او. او یکسره روح بود و مگر روح محاصره می شود. ما چه ساده بودیم که میپنداشتیم سالهای زیادی بر او جفا شده است. سال، ماه، روز! زمان چه واژۀ حقیری است برای کسی که در زمان نمی گنجد. او از زمانِ ما جهیده بود و در هنگامه هایی که ما درگیر این مفاهیم بودیم، رها از هر برندی به معبود خود نزدیک تر و نزدیک تر می شود. به راستی که ما خود را در حصر کرده بودیم و او که همچو منصور خریدار سرِ دار شده بود؛ آزاد و رها سیاحت در عالم حقایق را پیشه کرده بود. ما بودیم که زمان را بر خود سخت کرده بودیم و او بود که همچون مولایش حسین، در آن همه رنج، چیزی جز زیبایی نمی دید. بلکه به همنی سبب بود  که لبخند از لبانش هرگز نمی افتاد.
همچون معلمی دوراندیش سالهای به ظاهر حصر را صرف نگاشتن اصول حقیقت کرد. رسالۀ حقوق را برای ما به ارث گذاشت و همچون پدری ربانی، در هنگامه ای که احساس کرد فرزندانش به بلوغ رسیده اند و بارور گشته اند، بارِ سفر را بست و رفت. هنگامی رفت که جوانه های سبزِ درسترنج اش سراسر ایران را پوشانده بود
به راستی که در این همه سال، ما ز جرگۀ «بی چرا زندگان» بودیم و و او از قافلۀ «به چرا مرگ خود آگاهان»ـ
روح اش شاد

۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

روایت عاشق شدنِ «دکتر شریعتی» در واقعۀ ۱۶ آذر ۳۲


علی و پوران
یکی از روایتهایی که در مورد 16 آذر که بین مردم مشهد رایج است، دلباختگی دکتر علی شریعتی است. بنا بر آنچه که  مردم تعریف می کنند، در این روز، علیِ جوان که در آن روزها سرآغاز سنین شور نشاط را از می گذرانده است، هنگامی که با دوستان خود در حال گذر از محله شان بوده است، متوجه همهمه ای می شود. در اثنای کند و کاو برای ارضای حس کنج کاوی جوانانۀ خویش، دُرشکه ای از روبرویش می گذرد. «علی» در درشکه دختری را می بیند که اشک در چشمانش حلقه زده و مردم راه به راه به او تسلیت می گویند. علی از دوستانش هویت دختر را جویا می شود:
- کیست این دختر؟
- دختر آقای شریعت رضوی است. پوران.
- اشکهایش برای چیست؟ چرا مردم به او تسلیت می گویند!؟
- می گویند «آذر» برادرِ پوران، به ضرب گلولۀ نیروهای نظامی در دانشگاه فنی تهران کشته شده است.
شواهد نشان می دهد که تأثیر آن روز از ذهن علی پاک نشده بوده است. زیرا پوران اولین برخورد جدی خود با علی را اینگونه توضیح می دهد: يک روز دکتر غلامحسين يوسفي که يکي از استادان ما بود، براي من کتاب مسعود سعدسلمان را به عنوان موضوع تحقيق تعيين کرد. پرسيدم اين کتاب را از کجا مي توانم پيدا کنم. از پشت سر من علي شريعتي آرام گفت؛ «من اين کتاب را دارم، برايتان مي آورم.»
در باورِ مردم مشهد، شانزدهم آذر ماه، سالروز افشانده شدن تخم مهر و محبتِ «پوران» در دل «علی» است. آری! در سالهایی نه چندان دور، این دو جوان آغوش عاشقی را بر یکدیگر می گشایند و سالهای سال غمخوار یکدیگر می شوند و زیر سقف هایی بسیار اما از یک جنس باهم زندگی می کنند. سقفی از جنس آگاهیِ عاشقانه. حاصل زندگی پوران و علی، سه فرزند می شود. احسان، سارا و سوسن. که هرکدام شاید وجهه ای از شخصیت دکتر علی شریعتی باشند.
«علی» که پدرش از همراهانِ شناخته شدۀ نهضت ملی بود، به خوبی می دانست که در آن روز _ ۱۶ آذر ۱۳۳۲_ «آذر شریعت رضوی» در دانشگاه چه می کرده است و چرا کشته شده است. شاید اولین جرقه های تئوری پردازی دربارۀ مفاهیمی همچون ، عدالت، آزادی، ظلم ستیزی، شهادت و... از همین جا در ذهن علیِ جوان که خود متولد آذر ماه بود شکل گرفته باشد.
هرچند که نزدیکان دکتر شریعتی کم و بیش این روایت را تایید می کنند، ولی در مورد درستیِ این روایت که در بین مردم جاری است مدرک مستدلی در دست نیست. اما چه حاجت به مردک! که مردم آن روایتی که می خواسته اند را ساخته اند و سینه به سینه نقل کرده اند. آزادی خواهی آن سه شهید و یا به قول دکتر علی شریعتی: «آن سه آذر اهورایی» در باورِ مردمی، به عشقی پایدار گره خورده است. از این رو که همۀ مردم _ که کم و بیش طعم آسمانی عشق را چشیده اند_، پوران، علی، آذر و 16 آذر را نیز آسمانی کرده اند.
یاد «آذر» و «علی» گرامی و زندگی «پوران» پایدار باد.
...
منتشر شده در ندای سبز آزادی