۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبه

از شما انتظار بیشتری داریم / نامۀ وبلاگ نویسان به علما


علمای عظام، حضرات آیات یوسف صانعی، بیات زنجانی،  سید علی محمّد دستغیب، و موسوی اردبیلی

 

همانطور که خود بهتر از ما مستحضرید 12 نفر از شایسته ترین فرزندان این سرزمین، در اعتراض به وضعیت اسفناک زندان ها و احقاق حقوق حقه و قانونی خود و همچنین رسیدگی به پرونده شهادت هاله سحابی و هدی صابر، دست به اعتصاب غذا زده اند. در زمانی که جناب آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی به  دلیل ایستادگی بر استیفای حقوق مردم  در زندان خانگی به سر می برند،  انتظار از حضرات عالی،  به عنوان شخصیت هایی که مورد وثوق بخش هایی از جامعه هستید، آن بود که از تمام پتانسیل و توان خود برای شکست این فضا استفاده نمایید.

۱۳۹۰ خرداد ۲۸, شنبه

,

من هم یک احمدی‌نژادم؛ فقط کمتر دروغ می‌گم


مگه احمدی‌نژاد چی‌کار میکنه؟ سرمایه‌های مملکت رو به باد میده. درآمد سالیانۀ نفتی بیش از هشتاد میلیارد دلار رو طوری هزینه می‌کنه که انگار این مملکت هیچ پولی نداره. مردم در فقر و بدتر از اون، در بحران اقتصادی زندگی می‌کنن. فکر می‌کنین احمدی‌نژاد و دور و بری‌هاش دوست دارن که مردم ازشون ناراضی باشن؟ نه اصلا اینجوری نیست. اتفاقا اونها خیلی دوست دارن که وضع اقتصادی مردم بهتر بشه. حداقل اگر قبلا دوست نداشتن وضع مردم خوب باشه، در دو سال گذشته با توجه به بحران مشروعیت مردمی که براشون پیش اومده، خیلی تلاش کردن که وضع اقتصادی مملکت رو روبراه کنن. اما نتونستند. دلیل های زیادی برای این ناتوانی وجود داره. اما مسئلۀ اصلی اینجاست که با این همه درآمد و ثروت، تنونستند.
وقتی به خودم نگاه می‌کنم می‌بینم که وضعیت من هم در ادارۀ زندگی شخصی خودم خیلی متفاوت از ادارۀ مملکت نیست. من در این مدت، فرصتهای طلایی بسیار زیادی رو از دست دادم. فرصتهایی که وقتی به هرکدومشون فکر می‌کنم، می‌بینم که اون فرصتها علاوه بر اینکه می‌تونست زندگی من رو دگرگون بکنن، برای زندگی دیگران هم مفید بودن. کلا وقتی به نحوۀ ادارۀ زنگی شخصی‌ام نگاه می‌کنم، متوجه می‌شم که از شرایطِ فرصت‌زایی که در زندگیم وجود داره خوب استفاده نمی‌کنم. خب الان _در این زمینه_ فرق من با احمدی‌نژاد و بقیۀ کسایی که مملکت رو اداره می‌کنند چیه؟
شاید فقط این تفاوت بین ما وجود داره که من اصرار دارم کمتر دروغ بگم، ولی اونها اصرار دارن که به دروغ گفتن‌هاشون ادامه بدن و بیشتر و بیشتر ادامه بدن.

۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

,

بازى هنوز به نفع تيم ملى است




باز هم یک استاتوس خیلی زیبا از احمد پورنجاتی در فیسبوک اش:
هی میگن چرا کاری نمی کنید!؟
مگه کار شاخ و دم داره!؟
تا اینجا بازی، حساب کار به نفع تیم ملی یه، 
نیست؟...
1- هرچی کارت قرمزه، تا به حال نصیب تیم زهواردررفته ی "تاج خروس" شده!
2- کاپیتانشون زرپ و زرپ داره باریکن عوض میکنه! چه فایده!
3- تماشاچی های هوادارشونو ببین، از شرمندگی سرهاشونو کردن لای پاهاشون!
ولی خب، همیشه باید منتظر شعبون بی مخ هاشون باشی آخر بازی.... ***

۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

فراخوان مشهدی ها برای حمایت از فردوسی


میدان فردوسی، پیش و پس از نقاشی شاهنامه
چند روز پیش در فیس بوک به این قرار (ایونت) دعوت شدم

همشهری سلام!

زیاد مزاحم ات نمی شوم

حتما خودت شنیده یا دیده ای، که نقاشی زیبای شاهنامه را از دیوار دور میدان فردوسی مشهد پاک کرده اند
خواستم بگویم، دلیل اش هر چه بوده، این عمل کودکانه و ضدفرهنگی شان را باید که پاسخی دهیم
برای همین پیشنهاد می کنیم هر کدام مان که از کنار آن دیوار گذشتیم با ماژیک امضایی به نشانه اعتراض کرده و جمله کوتاهی نوشته تا این توهین را کمی از دل جناب فردوسی علیه الرحمه درآوریم، تازه یک درسی به اقایان بی فکر مسول بدهیم که دسته کم دیگر به این راحتی با روان و اعصاب مردم بازی نکنند بالاخره برای تاریخ مشهد یک حرکت فرهنگی مردمی مسالمت آمیز و وحدت بخش را به یادگار بگذاریم
ببین همشهری خوب من،
ساکن هر منطقه و محله که هستی،
شهدا، بالا یا پایین خیابان، رضاشهر، قاسم آباد، صدمتری، توس، نوده، طبرسی، طلاب، وحدت، امام رضا، مقدم، دانشگاه، تقی آباد، کوهسنگی، احمدآباد، خواجه ربیع، گلشهر، ساختمان، فلسطین، راهنمایی، سجاد، فردوسی، خیام، وکیل آباد یا غیره نمی دانم... هر کجا هستی، بیا و به رسم مرام زبانزد مشهدی بودن ات یک حالی به جمع بده
غیر از خودت، دوستی، آشنایی، فامیلی کسی هم داری که اهل دل است، از اطلاع رسانی به دیگران با تلفن و پیامک و ایمیل و وبلاگ و وبسایت و فیس بوک و کوفت و چه و چه، خلاصه با هر چه دست ات می رسد، دریغ نکن! جای دوری نمی رود
برای شروع، همین الان یک ماژیک خوشکل بگذار توی کیف ات، بعد هم به مقدار کرمت این مطلب رو برای دیگران بفرست .
قربان دست ات،
جمعی از مردم مشهد

۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

,

لیلا حاتمی در پاریس

لیلا حاتمی در سینما له هال پاریس

سینما او.ژ.س  هال پاریس، بزرگترین مجموعۀ سینمایی فرانسه به 25 سالن سینمایی مجهز هست. دیروز در این سینما، مراسم افتتاحیۀ اکران «جدایی نادر از سیمین» پخش شد. البته این فیلم در فرانسه با نام « une separation » 
_ یک جدایی_ پخش میشه.
عکس های زیر رو هنگامی که لیلا حاتمی در سالن سینما نشسته بود و عکاسها ازش عکس می گرفتن، شکار کردم.
این فیلم اصغر فرهادی، توجه رسانه های اروپایی رو جلب کرده. امروز و دیروز همۀ رسانه های فرانسه به این فیلم پرداخته بودن. حتی رسانه های سیاسی هم به این موضوع پرداختن. عکس صفحۀ اول روزنامۀ لوموند رو هم براتون گذاشتم که ببینین. کارشناسان سینمایی از 15 نشریۀ فرانسوی در سایت الو سینه (مهمترین سایت سینمایی فرانسه) امتیاز 4.7 از 5 امتیاز به این فیلم داده اند که بسیار نادر هست. همچین امتیازی رو فیلمهایی مثل پدرخوانده گرفتن.


لیلا حاتمی در سینما له هال پاریس

لیلا حاتمی. روی جلد لوموند

۱۳۹۰ خرداد ۱۷, سه‌شنبه

,

شبا که تجاوز میشه؛ آقا ماموره بیداره؟


اگر شما هم مثل من، مدتی از عمر خودتون رو در دانشگاه فردوسی مشهد گذرونده باشید، وقتی خبر تجاوز شبانه به یک دختر در محوطۀ دانشگاه رو می شنوید، احتمالا اول تنتون سرد میشه، بعد هرجا هستین می شینین روی زمین و مات و مبهوت خیره میشین به متن خبری که دارین میخونین. درست مثل من. و اگر کسی نزدیکتون باشه و ازتون بپرسه: چی شده؟ جواب می دین: «هیچی! اتفاقی که چندین بار دیگه هم افتاده. فقط خدا کنه که این آخریش باشه.» درست مثل من.
شبها ماشینهای گشت، در محوطۀ دراندشتِ دانشگاه پرسه می زنن. اما ماموریتشون، جلوگیری از همچین اتفاقهایی نیست. ماموریت ماشینهای گشت انتظامات دانشگاه، جلوگیری از گفتگوی دانشجوهای دختر و پسر هست. و البته بعد از انتخابات 88، جلوگیری از تحرکات مشکوک دانشجویانی که بالقوه، همه تهدیدی برای امنیت ملی (بخوانید امنیت نظام) هستند. حتی یک دانشجوی تازه وارد هم می دونه که همچین فاجعه هایی _ تجاوز به یک دانشجوی دختر و یا حتی پسر_ در بولوارهای دانشگاه اتفاق نمی افته. اگه ماموریت این گشتهای انتظامات، پیشگیری از همچین اقدامهایی بود، باید مقداری به خودشون زحمت می دادند و جاهایی دیگه، غیر از بولوارهای آسفالت رو می گشتن.
نمی خوام به ابعاد فرهنگی و اجتماعی این قضیه بپردازم. برای من، حفظ امنیت مردم مهمترین مسئله هست. و این فاجعه سندی دیگه ایست که ثابت کنیم متاسفانه، نیروهای امنیتی و حراستی، به دنبال حفظ امنیت مردم نیستند. بخشی از اونها که فقط به دنبال پرکردن گزارش و دریافت پاداش بیشتر و گذران زندگی هستند. برای بخش دیگه شون، حفظ امنیت نظام اولویت هست. برای همین قربانی شدن مردم مسئلۀ اصلی نیست و برای حلش برنامه و دغدغۀ خاصی ندارن.* و واقعا بخش کوچکی از نیروهای امنیتی هستند که حفظ امنیت مردم براشون از همه چیز مهمتر باشه و فکر کنن اگر یک روز درست این کار رو انجام ندادن، نونی که سر سفره شون میارن، حرومه.
تراژدی قضیه این هست که، بعد از یک هفته جار و جنجال، همه چیز به روز اولش بر میگرده و دوبارۀ اولویت کاری نیروهای حراستی و امنیتی، برخورد با دانشجویان معترض و سرکوب کردن فتنه گران و پیدا کردن جاسوسهای آمریکا و اسرائیل، بین دانشجوها میشه.**
...
* در مورد وظیفۀ اصلی نیروهای امنتی قبلا اینجا نوشتم
** البته وقتی دیدم دانشجوها دست به اعتراض زدند، خیلی خوشحال شدم. بی شک، بخش بزرگی از این همبستگی، ره آورد جنبش سبز هست
 
,

نادر و سیمین بر دیوار پاریس

داشتم از خیابون سنت میشل، (نزدیک داشنگاه سوربن) رد میشدم که چشمم به این پوستر خورد. دیشب هم تبلیغش رو در سایت الو سنیه (مهمترین سایت اطلاع رسانی سینما) دیدم.
فردا اکران افتتاحیۀ فیلم هست و من مشتاق دیدار نادر و سیمین و رففا هستم.