۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

برچسب‌ها : , , , , , ,

درس‌های میرحسـین برای مسئـله‌ی انتخـابـات

از آنجایی که شخص میرحسین موسوی و وضعیت و نظرش تاثیر مستقیم روی نظر من برای شرکت در انتخابات پیش رو دارد٬ در این چند وقت گذشته - چه آن زمان که بحث سید محمد خاتمی عزیز داغ بود و چه امروز که به صورت عملی هاشمی [و پس از انصراف‌اش ائتلاف روحانی و عارف] گزینه‌ی شدنیِ سبزها در انتخابات ریاست جمهوری‌ است - همواره درباره‌ی این متغیر مهم٬ یعنی نظر و دیدگاه میرحسین نسبت به انتخابات فکر و غور و تامل کردم.

در این راه با سه مسئله روبرو بودم. اول اینکه برای من - و خیلی‌های دیگر- میرحسین نقش رهبری جنبش سبز را دارد. او کسی است که ما در کنارش توانسته‌ایم  لذت اعتماد به یک رهبر دوراندیش و مردم‌مدار را بچشیم و این در تاریخ سیاسی ایران کم نظیر است. اما پرسش اصلی همین جا شروع می‌شود که اولن: ما پیرو رهبر هستیم یا پیرو جنبش؟ و در ادامه٬ اگر مثل امروز دسترسی به رهبر شدنی نبود و یا رهبر یا رهبران خطایی مرتکب شدند٬ چه سنجه‌ای برای تنظیمِ تصمیم‌گیری‌ها و کنش‌های پیروان و همراهان جنبش وجود خواهد داشت؟ و باز هم در ادامه٬ آیا یک جنبش بدون رهبر یا سازمان رهبری باید متوقف شود و از کنش باز بماند؟
پرسش اساسی دوم این است که آیا در این انتخابات باید شرکت کنیم؟ بهترین راهبرد چه می‌تواند باشید؟
و سومین پرسش٬ اگر نامزدی پیدا شد که بخش چشم‌گیری از خواست‌های جنبش سبز را نمایندگی می‌کرد٬ اما به طور عینی و رسمی در صف جنبش سبز نبود - یعنی مثلن اعلام حمایت رسمی از «جنبش سبز» نکرده بود یا حداقل یک عکس با نماد سبز نداشت - آیا باید پشت همچین نامزدی ایستاد یا نه؟

اول این را بگویم که من در ابتدای نامزدی میرحسین در سال ۸۷ از منتقدانش بودم. اما در طول دو سه ماه٬ تلاش کردم میرحسین را در برابر اصولی که در زندگی خودم - که سیاست از آن جدا نیست - بسنجم و شگفتا که بعد از گذشت این زمان٬ او را بهترین نماینده‌ی آن اصول و باورها دیدم. از سال ۸۹ به اینطرف هم همه‌ی سخنرانی‌ها و گفتگوها و پیام‌ها و بیانیه‌های میرحسین را با دوستان و همراهانم در «کانون دکتر علی شریعتی» (فیسبوک و سایت کانون) گردآوری کردیم و آن را چند بار مرور کردم. در نهایت٬ میرحسین را یک اندیشمند سیاسی درجه یک و مولف در فضای سیاست‌ورزی ایرانی یافتم که تا پیش از آن نمونه‌اش را - به این شکل - نداشته‌ایم. 

با این پیش‌زمینه دوباره به سراغ متن‌های میرحسین در کتابچه‌ی «چنین گفت میرحسین» (فیسبوک کتاب) رفتم و تلاش کردم در لابلای پیام‌های کسی که هم حق معلمی بر گردنم و هم نقش رهبری برایم دارد٬ راهم را پیدا کنم.

مـردم رهبـرانند
 «... به همین ترتیــب اگــر ایــن ســاختار واجــد اشــتباهات و عقــب افتادگی‌های واضح بود ما تنها در صورتی می توانسـتیم  آن را اصلاح کنـیم کـه نخسـت معنـای آن را اصـلاح می کردیم و ایـن کـار را بـا زنـدگی‌هـای خـود انجـام می‌دادیم. البته بسیارند ملت‌هایی که این توانایی خـود را بـه جـا نمی‌آورند و ترجیح می‌دهند قـدرت را بـه قدرتمنـدان وابگذارند. آنها در جامعه‌ی خود پیشوا نیستند، ولی مردم ما هستند.
سیزدهم آبان میعادی است تا از نو به یاد آوریم کـه در  میان ما مردم رهبرانند.» (چنین گفت میرحسین | صفحه‌ی ۴۳۴)

اگر بخواهم نتیجه‌ی بازخوانیِ این جمله‌ها را خلاصه کنم این می‌شود: جنبش سبز٬ خیزشی‌است که بر پایه‌ی خواستِ نقش واقعی مردم در تعیین سرنوشت‌شان بوجود آمده است. در جنبش سبز٬ تصمیم سیاسی - تصمیمی برای اِعمال حق حاکمیت - در میان مردم و جامعه ساخته می‌شود. در این میان٬ یکی از رهبران اصلی جنبش در حصار استبداد گرفتار آمده. اگر ما فرایند تصمیم‌گیری را به این دلیل قطع کنیم٬ با دست خودمان به جنبش خاتمه داده‌ایم. بعلاوه٬ ما حتی در این هنگامه‌ی حساس٬ باید تصمیمی بگیریم که به میرحسین موسوی و مهدی کروبی نیز کمک کند. اگر روزی آنها با ایستادگی‌شان به ما کمک کردند٬ امروز نوبت ماست که دِین‌مان را ادا کنیم. اینکه بر لب پنجره بنشینیم و دست زیر چانه‌هامان بزنیم تا معجزه‌ای بشود که موسوی و کروبی بیرون بیایند و برای ما تصمیم بگیرند٬ نه درست و نه شدنی‌ست. معجزه را همین تصمیم‌های جمعیِ ما خلق می‌کند.

ساختن فردا را از همین امروز باید آغاز کنیم
«دولتمردان نه مشکلات جهان را حـل کردنـد و نـه بـر حقوق تردیدناپذیر ملت خـود تاکیـد نمودنـد، کـه بـا گشاده دستی از این حقوق عقب نشستند. آنهـا نشـان   دادنــد کــه حتــی در تســلیم شــدن و کــرنش کــردن افراط گرند. حتی اگر بـا تـلاش دلسـوزان از واگـذاری دستاوردهای کشور در زمینه انرژی صلح آمیز هسـته  ای جلوگیری شود٬ از عواقب افراط و تفریط های دولتمـردان  ایمن نشده ایم. زیرا رفتارهای آنان زمینه را برای اجماع بین المللی جهت اعمال تحریم ها و فشارهای بیشتر بـه  ملت ما فراهم کرده است.
چیزی که ما می توانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود - بلکه به امید خـدابسیار زود –  مخالفان مردم صحنه را ترک می کنند. آیـا آن روز باید کشوری تخریـب شـده بـرای ملـت بـاقی بماند؟ آن چیزی که امروز باید نگران آن باشیم مصـالح  کشور است، زیرا کشور جز صاحبان اصلی اش کسـی را  ندارد که در این باره ابراز نگرانی کند. سـاختن فـردا را باید از امروز آغاز کنیم. باید برای فردا چنان مهیا باشیم که اگر همین فردا از راه رسید یکه نخوریم. باید هر یـک  از ما مردم نه فقط نقشِ پیشوایی٬ که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنیم.» (همان | صفحه‌ی ۴۳۰)

خلاصه‌ی نیجه‌ای که من گرفتم: ما در برابر آینده‌ی کشور و مردم مسئولیت داریم و اگر خود را عضوی از جنبش سبز می‌دانیم٬ باید در هر بزنگاه٬ تصمیمی مسئولانه در برابر کشور و مردم بگیریم. اگر انتخابات پیش رو٬ بتواند گره‌ای از وضعیت کشور بگشاید و به اندازه‌ی پذیرفته‌ای٬ از بارِ استبداد حاکم بر کشور بکاهد٬ ما باید به پیشواز چنین صحنه‌ای برویم و در آن تاثیرگذار باشیم. اگر انتخابات پیش‌رو همچین فرصتی باشد٬ نباید آن را ندیده بگیریم. اگر می‌توانیم طوری در انتخابات حضور داشته باشیم که اصول «راه سبز امید» را زیر پا نگذاریم٬ باید به استقبال این حضور برویم.

هرکس از قانون دفاع کند٬ عضو جنبش سبز است
«منشور جنبش سبز یک متن سیال و باز است و  با تعامل بدنه جنبش انشالله به سمت کمال پیش خواهدرفت.» (همان | صفحه‌ی ۹۵۶ | دیدار با استادان دانشگاه تربیت مدرس)
«شعار رعایت بدون کم و کاست قانون اساسی با این فرض است که این متن نه جاودانی است و نه وحی منزل وهر نوع تغییری در سطح ملی می تواند مورد قبول باشد که امکانات انتخابات آزاد و رقابتی و غیر گزینشی را فراهم کند. نمی‌توان با تاکید بر خاطره ها یک وفاق ایجاد کرد. ما احتیاج به متنی داریم که ما را به هم وصل کند و در شرایط فعلی جایگزین و بدیلی برای قانون اساسی وجود ندارد. طرح اجرای بدون تنازل قانون اساسی طرح مطالبات ملت است که بدان ها بی اعتنایی شده است و پیوندهای دموکراتیک با قانون اساسی نقطه وصل ماست.» (همان | صفحه‌ی ۹۵۷)
«از نظر بنده هر کس دنبال حق است و به صورت مسالمت جویانه برای رسیدن کشور به سمت حاکمیت مردم بر سرنوشت خود حرکت می کند و هر کس هرجا از حق و از قانون دفاع می کند٬ جزو بدنه‌ی این جنبش است و همه باید باور کنیم که در  نهایت میزان رای ملت خواهد بود.» (همان | صفحه‌ی ۹۶۰)

دو جریان در کشور هستند که به جز قانون گریزی کاری انجام نمی‌دهند. اول دستگاه آیت‌الله خامنه‌ای و هوادارانش است که اکنون کشور را با شرایط کودتایی اداره می‌کنند و قانون اساسی مملکت را - با تمام کاستی‌هایش- به حالت تعلیق درآورده‌اند. دوم جریان احمدی‌نژاد و شرکا که به قول میرحسین کشور را - بویژه در سطح اقتصادی- به شکل «قجری» اداره می‌کنند و از نابود کردن بخش‌های کارشناسی کشور فروگذار نیستند.
در این شرایط٬ در بین نامزدهای موجود در صحنه‌ی انتخابات٬ تنها گزینه‌ای که این ملاک‌ها را در حدی پذیرفته و قابل قبول داشته باشد٬ آیت‌الله هاشمی است. [که البته پس از رد صلاحیت وی می‌شود ائتلاف روحانی یا عارف].  اگر ایشان همچنان بر موضع‌هایی که در آخرین نمازجمعه‌ی معروفش داشت استاده باشد - که به نظر می‌رسد است- بی‌شک مهم‌ترین سد در برابر این دو جریان قانون‌شکن و قانون گریز خواهد بود و این فرصتی‌ست برای کشور. برای همین٬ من منتظر می‌مانم تا موضع‌های رسمی آیت‌الله هاشمی [و نامزدهای ائتلاف مورد حمایت هاشمی و خاتمی] روشن شود و اگر همچنان بر همان عهد پیشین پایدار باشد٬ حمایت از وی را وظیفه‌ی اخلاقی خود و در راستای هدف‌های جنبش سبز می‌دانم و فراتر از آن٬ به وی همچون عضوی از طیف‌های رنگارنگ «راه سبز امید» نگاه می‌کنم.

پ.ن: توضیح اینکه این یادداشت پیش از رد صلاحیت هاشمی نوشته شده است؛ اما منطق حاکم بر آن را با توجه به مواضع روحانی و عارف و حمایت هاشمی و خاتمی همچنان معتبر می‌دانم. بنابراین متن‌های داخل کروشه تازه اضافه شده است.



0 دیدگاه:

ارسال یک نظر