۱۳۹۱ آذر ۱۵, چهارشنبه

برچسب‌ها :

جامعه‌شناسیِ سیاسیِ توالت

مدرسه که می‌رفتیم، همیشه دیوارهای توالت‌ها پر از نوشته‌هایی بودند که البته بیشترشان محتوای جنسی داشتند. فحش‌هایی که معلوم نبود به کی داده می‌شود، شوخی‌ها
و طنز‌های جنسی، نقاشی‌های سادهٔ جنسی و گهگاه هم شماره تلفن‌هایی که اسم یک دختر کنارش نوشته شده بود. اوضاعِ مدرسه‌های پسرانه که اینطور بود. مدرسه‌های دو شیفتهٔ دختر و پسر البته اوضاع کمی پیچیده‌تری داشتند. پیام‌های توالتی مخاطب خاصی داشت که البته عام می‌نمود. پیام‌دهنده روی سخنش با شخص خاصی (جنس خاص) بود و گهگاه می‌شد ردپای گفتگویی را درمیانهٔ این پیام‌نگاری‌ها دید. آن روزها فیسبوک و گوگل+ و توییتر و اینستاگرام و ایمیل و یاهو مسنجر و هزار کوفت و زهر مار دیگر که وجود نداشتند. نوجوان‌ها جسم‌شان را توی چاه و روح‌شان را روی دیوار توالت خالی می‌‌کردند. دلیلش را هم که خودتان بهتر از من می‌دانید.
حال چرا یاد این‌ها افتادم؟ چند روزی‌ست که در و دیوار توالت‌های دانشگاه را خوب وارسی می‌کنم. نمی‌دانم که عجیب است یا طبیعی‌ست که در جامعه‌ای که از لحاظ رفتارها و ابرازهای جنسی، آزادترین و بی‌پرواترین جامعهٔ اروپایی است، کمتر حرف و پیام جنسی‌یی به چشمم خورد. ولی در عوض، دیوار‌ها پر است از شعارهای سیاسی، آن هم از نوع ضد سرمایه‌داری و یا دردِدل‌های اقتصادی و شغلی. و یا مسخره کردن‌ و انتقاد نمودن از رسانه‌های اختاپوسیِ چند ملیتی.
با خودم فکر کردم چه رابطه‌ای می‌تواند بین درد‌های روحی و روانی و در و دیوار توالت باشد؟
یادم از دوران سربازی آمد که تنها جایی که بچه‌ها می‌توانستند آنجا یواشکی سیگار بکشند، همین توالت بوگندو بود. بعد توجهم جلب شد به سیستم هولناکی که پادگان را اداره می‌کرد و بچه‌ها را وا ‌می‌داشت تا لذت‌بخش ترین تجربه‌شان (سیگارکشیدن) را در کثیف‌ترین اما فردی‌ترین مکان پادگان (توالت) بگذرانند. بعد دوباره ناخودآگاه یادم از رمان ۱۹۸۴ آمد که قهرمان داستان حتی برای فکر کردن هم جای امنی نداشت، مگر گوشهٔ غیرقابل دسترسی‌یی از خانه که هنوز از تیررس دستگاه‌های عحیب و غریب کنترلی پنهان مانده بود.
شاید باورش سخت باشد. شاید هم بگویید خوشی زده زیر دلش. اما وقتی خوب نگاه می‌کنم، می‌بینم سیستم هولناکی بر جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنم حاکم است. اینقدر که هولناک هست که سیاسی‌ترین مکانش، توالت‌های عمومی است.
دیوار توالت دانشگاه دنیس دیدرو - پاریس7
سبز: بدون دولت شما چیکار می کنین؟
سیاه: زندگی آزاد

0 دیدگاه:

ارسال یک نظر