۱- برخی از موافقان طرح استانی کردن انتخابات مجلس میگویند این طرح جلوی خرید و فروش رای را میگیرد. از جمله علی مطهری که اینجا گفته است :
«طرح استانی شدن انتخابات مجلس از خرید و فروش احتمالی آرا در حد بالایی در شهرستانها جلوگیری میکند، زیرا خرید و فروش آرا در استانها کار بسیار مشکلی است.»
اما به نظر میرسد این استدلال بسیار سادهانگارانه است. در منطقههایی که رای خرید و فروش میشود، اتفاقا استانی کردن زمینهی فساد را بیشتر خواهد کرد. چون به دلیل گسترده بودن حوزههای انتخاباتی نظارت مردمی بر روند انتخابات ضعیفتتر خواهد شد و نقش دستگاههای پیدا و پنهات وابسته حاکمیت بیشتر و برجستهتر خواهد گردید.
نمونهاش انتخابات ریاستجمهوری است که جابجایی رای در منطقههای کوچک راحتتر انجام میشود. مثلا در انتخابات ریاستجمهوری سالهای ۸۴ و ۸۸ برخی از منطقههای کوچک بالای ۱۰۰% رایدهنده داشتند که این امر نشانگر تخلف در روند انتخابات بود. در انتخابات استانی هم همچنین خواهد بود.
موافقان این طرح طوری استدلال میکنند که انگار با استانی شدن، یک عدهای که قبلا به نامزدهای بسیجشده و فاسد رای میدادند دیگر نمیتوانند رای بدهند. درحالیکه واضح است که اینطور نیست و همان آدمها که اتوبوسی و کامیونی بسیج میشدند، دوباره به همان شکل به میدان میآیند و رای میدهند.
این وسط نامزدهای پوپولیست با استفاده از فاکتور ناشناس بودنْ فضای بیشتری پیدا و رای بیشتری کسب میکنند. همونطور که در سال ۸۴ احمدینژاد در حاشیهی شهرهای بزرگ رای بسیار بیشتری درمقایسه با شهرهای کوچک و روستاها کسب کرد.
۲- بعضیها استدلال میکنند که این شیوه به پررنگتر شدن نقش حزبها در انتخابات کمک میکند.
حتی اگر عدالت و قانون در انتخابات برقرار بود، که نیست، و ما هم حزب فراگیر داشتیم، که نداریم، بازهم استانی کردن مجلس اثری منفی روی جامعه میگذاره و آن را غیر سیاسی میکند. هرچه ارتباط مردم با منتخبانشان واسطهی بیشتری پیدا کند و غیرمستقیمتر بشود، انگیزهی آنها برای مشارکت سیاسی کاهش مییابد و این البته به نفع نیروهای است که از بیتفاوتیِ سیاسی مردم سود میبرند.
در مورد مشارکت احزاب هم به نظرم این حرف باد هواست و هیچ تضمین قانونیای برای این امر وجود نداره و بیشتر به نظرم استدلالی برای گول زدنِ نخبگان و نخبهگرایان است.
۳- اگر ما فکر کنیم فقط با تغییر قانون میتونیم فضای کشور را عوض کنیم خطای بزرگی کردهایم. هیچ قانونی بدون برقراری موازنهی قدرت سیاسی اجرایی و عملی نمیشود.
توازن قدرت زمانی به نفع نیرویهای دموکراسی خواه میشود که وزن مردم در ساختار سیاسی بیشتر و بیشتر باشد. و این امر هنگامی رخ میدهد که جامعه سیاسی باشد.
از نظر من حتی باید شهرهای بزرگی مثل تهران و و مشهد و اصفهان و... را به حوزههای انتخاباتی کوچک تقسیم کرد تا مردم نمایندهگان خودشان را بشناسند و به آنها پاسخگو باشند. در چنین شرایطی است که مردم دموکراسی را لمس میکنند و سیاسی باقی میمانند.
وگرنه الان، بویژه در کلانشهرها، نمایندهگان هیچ تعهدی به رایدهندگان ندارند و بلافاصله پس از انتخابات شدن تبدیل به نمایندهی بلوکهای قدرت میشوند. یعنی دیگر نمایندگان به رایدهندگان پاسخگو نیستند. همان اتفاقی که برای مجلس خبرهگان افتاده است.
استانی شدن انتخابات دسترسی و رابطهی شهروندان با نمایندهگانشان را دورتر و ضعیفتر میکند و نمایندههایی که با مردم ارتباط مستقیم نداشته باشند، در نهایت حافظ منافع حاکمیت میشوند و نه مردم. یعنی مجلس از این هم بدتر خواهد شد.
هرچه نهاد انتخابات از رایدهندهگان فاصله بگیره، زمینهی زد و بند و فساد بیشتر از اینی که هست خواهد شد.
نکتهی جالب گزارش ایسکانیوز در همین زمینه را بخوانید :
«بخشایش تصریح کرد: من فکر نمی کنم این طرح به نتیجه برسد زیرا این طرح توسط نمایندگانی در حال بررسی و ارائه است که بیشتر از دو دوره در مجلس حضور دارند و سختشان است که از شهرستان ها رأی جمع آوری کنند و دوست ندارند از مجلس خارج شوند، اما نمایندگانی که دوره اولشان است قطعا مردم آن منطقه یک فرصت دوباره ای به آن نماینده می دهند در حالی که این فرصت برای کسانی که بیشتر از دو دور در مجلس حضور دارند کمتر پیش می آید.»
0 دیدگاه:
ارسال یک نظر