۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

برچسب‌ها : ,

ممد نبودی ببینی، میرحسین حصر گشته؛ خونِ یارانت ...

سخنانِ میرحسین عزیز در خرداد ماه 1361 در خرمشهر -اینجا- ، من رو به یاد سخنرانیشهاش پس از انتخابات می اندازه. طنین صدا و ادبیاتش همون صدا و همون ادبیات هست. البته هر کدام در زمانِ خودش به درستی جا افتاده.

نخست وزیر دورانِ جنگ در میان رزمندگانِ فاتحِ خرمشهر میگه:
«خرمشهر عزیز، زیارتگاهی خواهد بود، نه تنها برای ملت مستضعف ما، که برای تمام ملتهای  مستضعف جهان.
اولین بار که این خبر به من رسید، بلافاصله به یاد هزاران شهید افتادم،  به یاد خون دل خوردن های بهشتی افتادم.  به یاد خون دل خوردن های رجائی افتادم
یک سال پیش رو در نظر بیارین. دو سال پیش رو در نظر بیارین. ما دوران سختی رو پشت سر گذاشته ایم.  اگر این نقطه ایستاده ایم، این سنگر مقاومت،  ،تمام ارادۀ ملت ما ، ایمان ملت ما بسیج شده است.  این لطف خداست. اگر یک سال پیش رو نگاه بکنیم که تا چه اندازه دسترسی  به این نقطۀ عزیز داشتیم، میتوانیم یقین داشته باشیم که دست خدا  با شما رزنمندگان دلیر است»
 یاد آهنگی که همیشه در این روز (آزادسازی خرمشهر) میخونیم افتادم.
ممد نبودی ببینی، شهر آزاد گشته، خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا! کو جهان آرا؟
...
الان ولی باید دوست دارم بگم:
ممد نبودی ببینی، خرمشهر که آزاد کرده بودی، آباد نگشته
میرحسین اما در حصره.
آه و واویلا! کو جهان آرا؟ کو میرحسین؟
و تمامِ یاران و همرزمانت که پشت سر میرحسین ایستادند، راهی زندان و حصر شدند.
باکری ها، همت ها، توسط کسانی که بر تخت حکمرانی نظامی که جانفشانیِ تو حفظش کرد، اسیر و شکنجه شدند.
در زندانها رزمندگان شیمیایی را از داروهایشان محروم کردند تا شکنجه شوند.
به مادران و پدرانِ شهید  گفتند که آن فرزندتان را صدام کشت؛ این یکی هم پیش ما می ماند.
 برادران و خواهرانِ شهید را اسیر کردند.
به خانه هایشان ریختند و عکسهای شهدا را پاره پاره کردند. گویی که از آنها کینه به دل داشتند.
 گویی که سایۀ شما شهدا بر سرشان سنگینی می کرد.
آه سردار ممد جهان آرا. سخت دلم گرفته. 
...
سخنرانی پدر شهید جهان آرا، در حمایت از میرحسین موسوی. اینجا ببینید 

0 دیدگاه:

ارسال یک نظر