۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

برچسب‌ها : ,

پرچم را هم پس گرفتیم


به یاد دارم در دیدار شورای سیاستگذاری ستاد88 با میرحسین موسوی که پبش از آغاز تبلیغات انتخاباتی برگزار شد, کاندیدای سبزها به کلیدی ترین استراتژی خود اشاره کرد. وی گفت: «امرزو شاهدیم گروهی که بر قدرت تکیه زده است, بهترین ارزشهایمان را از ما دزیده است, و بدتر از آن, از این ارزشها علیه خودمان استفاده می کند. ارزشهایی مانند عدالت, اسلام، مستضعفین، مبارزه با فساد و... که ما به خاطر بیان آنها بیشترین هزینه ها را پرداخته ایم، امروز مانند چماقی در دستان گروهی در حاکمیت شده است که مدام بر سر مردم می کوبند. من آمده ام تا تلاش کنم که این چماق را از آنها پس بگیریم و آنها را خلع سلاح کنیم».

جنبش سبز حدود از دو ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری آغاز شد. روزهایی که وقتی کسی را می دیدی که نمادی سبز را با خود حمل میکند, به آسانی می فهمیدی که وی معترض وضع موجود است. کم کم روزهایی رسید که در و دیوار شهرهای و روستاهای ایران سبز شده بود. سبز، به نشانۀ اعتراض از و ضع موجود و حمایت از کاندیدایی که درست نقطۀ مقابل رییس دولت وقت بود. روزهای سبز به سرعت باد میگذشت و جناح حاکمیت مبهوت رسانه های بی صدای سبز شده بود. رسانه ای که هر ایرانی را به یک ستاد متحرک تبدیل کرده بود. در آخرین روزهای آن ماراتن تبلیغاتی بود که ستاد کاندیدای حاکمیت تصمیم گرفت در برابر این موج سبز از خود واکنشی نشان بدهد...


ابتدا هنگام مناظره های تلویزیونی بازی ای راه انداخته شد به نام «قرعه کشی رنگی». قرار بر این بود که هر کاندیدا یک رنگ را شانسی انتخاب کند و آن رنگ به عنوان رنگ انتخاباتی کاندیدا در برنامه های تبلیغاتی تلویزیونی استفاده شود. آبی, قرمز, زرد و سبز رنگهایی بودند که باید از قوطی شانس بیرون می آمدند. روشن بود که این عمل برای خنثی سازی رنگ سبز به کار رفته بود. زیرا احتمال اینکه در این قرعه کشی رنگی متفاوت با رنگ سبز به میرحسین موسوی برسد, 75%  بود. همچنین احمدینژاد هم  25% از این شانس برخوردار بود که رنگ سبز را ببرد و همانطور که پیشتر نشان داده بود موج سواری قهاری است, سوار بر موج سبز مردم شود و از کمک تلویزیون نیز برای دزدیدن رنگ مردم بهره بگیرد. اما در کمال بهت حیرت, همگان دیدند که نه تنها رنگ سبز به موج سواران راهزن نرسید؛ بلکه بخت 25 درصدی میرحسین موسوی بر 75درصد دیگران چیره شد و رنگی که همۀ دعواها تا امروز بر سر آن برقرار مانده است, در آن قرعه کشی تاریخی به کاندیدایی رسید که کمی آنطرف تر, در خیابانها، هوادارنش مشغول تبلیغات به سبک سبز بودند. قرعه کشی حیرت انگیزی بود. تاجایی که «بیژن نامدار زنگنه» که به نمایندگی از میرحسین در آن مراسم شرکت کرده بود, هنگام روشن شدن نتیجۀ بازی, سی سال سابقۀ تکنوکراتی و اتوکشیده گی خود را از یاد برد و مانند یک دانشجوی آزادیخواه به آسمان پرید و فریاد شادی سر داد.

پس از شکست خوردن این نقشه, دومین حیلۀ ستاد حاکمیت (که بعدها به ستاد کودتا بدل گشت) کلید خورد. آنها به نمادی نیاز داشتد که در خیابانها علم کنند و به دست هواداران خود بدهند, تا نشاط از دست رفتۀ تبلیغاتچی های خود را به آنها باز گردانند و حتی برای ظاهر سازی هم که شده, از قافلۀ تبلیغات انتخاباتی جا نمانند. (هرچند که می دانستند نتیجۀ انتخابات قرار است در جایی غیر از صندوقهای اخذ رای رقم بخورد). این بار پرچم ایران دستاویزی برای مبارزۀ تبلیغاتی شد. برچسبها, تراکتها, مچ بندهای پرچم ایران و... در تیراژ بسیار بسیار زیاد مزین به تمثال معجزۀ هزارۀ سوم در سراسر ایران منتشر شد. در ابتدای کار این حرکت زیاد جدی گرفته نشد. اما پس از گذشت مدتی, و با مشاهدۀ جدیت ستاد حاکمیت برای ادامۀ این سناریو, سبزها متوجه شدند که بازی پیچیده ای در پیش است. ستاد حاکمیت با زیرکی به دنبال آن بود که با ایجاد دوگانگی بین سبزها و هواداران خود که این بار با نماد پرچم ایران در خیابانها متمایز شده بودند, حساسیت حریف را به این نماد برانگیزد و آنها را به سمت توهین به پرچم ایران سوق دهد. و از این رهاورد مردمی که هنوز تصمیم جدی خود را برای رای دادن نگرفته بودند را علیه سبزها برانگزید. اما سبزها که دست حریف را خوانده بودند, نه تنها در این دام گرفتار نشدند, بلکه به دنبال این بودند که حریف را خلع صلاح کنند. در همین راستا بود که شعاری در خیابانها طنین انداخت: «موسوی, موسوی, پرچم ایران منو پس بگیر» آری, سبزها برای نامزد خود تعیین تکلیف کردند و نشان دادند که بازی حریف را خوانده اند.

دفتر تاریخ به جایی رسید که ستادی که روزی برای تبلیغ کاندیدای خود پرچم ایران را در تیراژ وسیع منتشر می کرد، امروز از نشان دادن پرچم ایران نیز هراسان است. به همین دلیل است که چندی است که در صحنه های تبلیغاتی ای که رییس دولت در آن شرکت می کند،  دست به تحریف پرچم ایران زده است. آری! پرچم ایران نیز سانسور شده است و چیزی جای آن را گرفته که هرچه که باشد، پرچم ایران نیست. پرچمی که در قانون اساسی با سه رنگ سبز، سفید و قرمز معین شده است.
به نظر می رسد، پروژۀ میرحسین، تا حدود زیادی موفقیت آمیز بوده است. همانطور که دیگر چماق سوء استفادۀ ابزاری از اسلام و عدالت و... برای مبارز با جنبش اعتراضی ایرانیان، در جامعه حنایش رنگ باخته است و پرچم ایران نیز از دست کودتاچیان رها شده و به آغوش ملت بازگشته است. این دستاورد جنبش سبز است. خلع سلاح سنگر به سنگر. با صبر؛ بدون خشونت.


منتشر شده در روزآنلاین

6 دیدگاه:

  1. سلام هم حزبی عزیز!
    نوشتار خیلی خیلی خوبی است... آنها هر چقدر هم که وانمود کنند دارند و به دست می آورند باز به جایی نمی رسند چرا که هر روز هر چه دارند از دست می دهند و بی همه چیز تر می شوند و من بر این باورم که تا اینجا جنبش راه خود را به خوبی پیموده است و نباید گذاشت که رفتارهای کودتاگران جنبش را به سمت خشونت سوق دهد...
    یا حق!

    پاسخحذف
  2. راستی شمارو در وبلاگم لینک می کنم
    :)

    پاسخحذف
  3. سلام برادر شهسوار .چقدر زود ما رو فراموش كردين كه حتي يادتون شد خداحافظي كنيد .
    ما كه لياقت نداشتيم جزو افرادي باشيم كه با شما خداحافظيي كردن ولي اميدوارم جزو افرادي باشم كه برگشتتونو به ايران تبريك مي گم
    موفق باشيد .به اميد سپيده دم پيروزي
    ‹درد من حصار بركه نيست .درد من زيستن ماهياني است كه زيستن در دريا به فكرشان نمي رسد ›

    پاسخحذف
  4. -ببين به كجا رسيدي كه اراجيف سر هم ميكني!! حتي "فرضا"پرچم تحريف شده چيزي از قباحت ترسو ترين مرد تاريخ ،موسوي،نمي كاهد!

    پاسخحذف
  5. -وقتي آن "زنك"ميگويد مردم به داماد خودشان رآي ميدن! خوب، توي نامرد هم بايد از شانس 25درصدي و اين جور خزعبلات بنويسي!

    پاسخحذف
  6. از ناشناس متشکرم.
    همین که ناشناسه کافیه که باور کنم خزعبل نخوندم.

    پاسخحذف