۱۳۹۳ فروردین ۶, چهارشنبه

برچسب‌ها : , , , , , , , ,

ترس و شُک بزرگ در انتخابات محلی فرانسه / چرخشِ راست به چپ و چپ به راست

جامعه‌ی فرانسه پس از یکشنبه‌ی گذشته در بهت و حیرت به سر می‌برد. درحالی‌که حزب سوسیالیست و متحدانش (اکولوژیست‌ها، کمونیست‌ها و دیگر جریان‌های چپ) با شکست سختی در انتخابات محلی (شهرداری‌ها و شوراهای محلی) روبرو شدند، جریان راست افراطی همه را شگفت‌زده کرد. بسیاری از دوستانی که در این دو سه روز با آن‌ها صحبت کردم پیروزی‌های هرچند پراکنده‌ی «جبهه‌ی ملی» (راست افراطی) را باورنکردنی می‌دانند. هرچند جبه‌ی ملی در دور نخست این انتخابات تنها توانسته در یک شهر از ۳۶۰۰۰ هزار حوزه‌ی رای‌گیری در دور نخست پیروز شود و ۲ تا ۴ نامزد از آنها شانس پیروزی در دور دوم را دارند، اما همین مقدار پیروزی هم دور از انتظار بوده و فرانسوی‌ها - از جمله خودِ جبهه‌ی ملی‌ها - فکر نمی‌کردند که آن‌ها بتوانند به همین میزان از پیروزی دست پیدا کنند. رسانه‌ها بیشتر از آنکه به شکست چپ‌ها و یا پیروزی نصفه و نیمه‌ی او-ام-پ ( جریان اصلی راست‌ها به رهبری نیکلا سارکوزی ) بپردازند، هنوز در شُکِ موفقیتِ جبهه‌ی ملی به سر می‌برند و بیشترِ گزارش‌ها و تحلیل‌ها را به آن اختصاص داده‌اند.

انتخابات محلی فرانسه چگونه است
اگر بخواهم خیلی خلاصه توضیح بدهم، در فرانسه  ۳۶۶۸۱ کمون ـ یا به عبارتی اجتماع - با بیش از ۱۰۰۰ نفر ساکن وجود دارد. این به زبان خودمان می‌شود همان شهر. تا پیش از سال ۲۰۱۳ تنها در اجتماع‌های بالای ۳۵۰۰ نفر انتخابات شهردار و شورای شهر انجام می‌گرفت. اما پس از این سال و پیروزی قاطع چپ‌ها در مجلس فرانسه، قانون تغییر کرد و انتخابات در اجتماع‌های بالای ۱۰۰۰ نفر برگزار می‌شود. از مهم‌ترین دلیل‌های تغییر این قانون دسترسی بیشتر زنان و اقلیت‌ها به پست‌های حکومتی عنوان شده است.  این انتخابات در دو مرحله انجام می‌شود که در هر مرحله یک شهردار و یک شورای شهر (اجتماع) انتخاب می‌شود.

گسترشِ راستِ افراطی
در حالی‌که جبهه‌ی ملی در انتخابات گذشته در سال ۲۰۰۸ تنها حدود ۲۰۰ نامزد برای بیش از ۳۶۰۰۰ حوزه‌ی رای‌گیری فرانسه داشت، اما در این دوره این تعداد را به حدود دو برابر افزایش داد و توانست در برخی از این حوزه‌ها خودی نشان بدهد. آن‌ها در یک شهر با حدود ۲۵۰۰۰ نفر جمعیت توانستند در دور نخست پیروز شوند و در چند شهر دیگر هم شانس پیروزی در دور دوم دارند. 

 ده حوزه‌ای که جبهه‌ی ملی بیشترین رای را در دور نخست آورده (به درصد)
جدول از لیبراسیون


چرا ترس؟
اما همین اندازه‌ی اندک پیروزی هم جامعه‌ی فرانسه (البته بیشتر نخبگان) را ترسانده است. زیرا پس از چندین دهه غیبت راست افراطی، این پیروزی نشان‌گر خیزش دوباره‌ی جبهه‌ی ملی و ریشه‌دواندنِ آن‌هاست. در گذشته آن‌ها  تنها یک بار - در دهه‌ی ۱۳۹۰ - توانسته بودند چهار شهرداری را به صورت همزمان فتح کنند که البته به زودی با رسوایی فساد مالی شدید روبرو شدند و شهرداران راست افراطی سر از زندان در آوردند. در دهه‌ی ۲۰۰۰ هم یک بار جبهه‌ی ملی در آستانه‌ی پیروزی در چند شهر قرار گرفت ( و همچنین انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۲ ) که ژاک شیراک رییس‌جمهور وقت و رهبر جریان راست فرانسه از همه‌ی جریان‌های سیاسی خواست تا با تشکیل جبهه‌ی جمهوری از پیروزی جبهه‌ی ملی جلوگیری کنند. این درخواست با پذیرش همه‌ی جریان‌های راست و چپ روبرو شد و راست افراطی شکست سنگینی خورد و مجبور به یک خانه‌تکانی بزرگ در جبهه‌ی ملی دست بزند. همان موقع بود که ژان ماری لوپن از رهبری ‌‌جبهه ‌کناره گرفت و دخترش مارین لوپن جانشین او شد. در دیگر کادهای حزب هم جوان‌گرایی بزرگی انجام شد. به طوری که اکنون نایب رییس جبهه‌ی ملی حدود ۳۰ سال دارد و یکی از نماینده‌های مجلس آن‌ها (نوه‌ی دختری ژان ماری لوپن) در سن ۲۲ سالگی به مجلس راه یافت. 
جبهه‌ی ملی سیاستی سرسخت در برابر دیگران - یعنی هرکس به جز فرانسوی‌ها - دارد. آن‌ها نه تنها مخالف حضور مهاجران در کشورشان‌اند، بلکه علاوه بر ژست ضدآمریکایی‌ای که دارند حتی مخالف حضور در اتحادیه‌ی اروپا و یورو و شنگن و... هستند. به سبب همین سیاست خصمانه‌ای که آن‌ها دنبال می‌کنند، در صورت حضور جدیِ آن‌ها در سیستم سیاسی فرانسه، اوضاع  این کشور و حتی چهارچوب اتحادیه‌ی اروپا به هم خواهد ریخت. 
از لحاظ داخلی، ایده‌های افراطی جبهه‌ی ملی بویژه موضعِ نفرت‌پراکنی‌ای که آن‌ها هرگز پنهان‌اش نمی‌کنند چشم‌انداز بسیار نگران‌کننده‌ای را برای زیست مسالمت‌آمیز در این کشور قرار داده. به طوری یکی از کاندیداهای سوسیالیست در یکی از شهرهایی که نامزد جبهه‌ی ملی به دور دوم انتخابات رسیده است، درحالی‌که اشک در چشمانش حلقه زده و بغض گلویش را گرفته بود، جلوی دوربین تلویزیون حاضر شد و به نفع نامزد جریان راست او.ام.پ انصراف داد و گفت: « من نمی‌خواهم فرزندانم در شهری آموزش ببینند که راست افراطی آن را اداره می‌کند. من به خاطر آن‌ها به نفع او.ام.‌پ کنار می‌کشم.»
خیلی از فرانسوی‌ها آن‌ها را به فاشیزم محکوم می‌کنند. برای کشوری که دو جنگ خانمان‌سوز را به دلیل گسترش فاشیزم به خود دیده، حتی شایعه‌ی برخواستنِ دوباره‌ی فاشیزم ترسناک است. ضمن اینکه در خاطره‌ی جمعی فرانسه، راست افراطی برچسبِ تسلیم کشور در برابر آلمان نازی و همکاری تنگاتنگ با آن‌ها در طول اشغال فرانسه را در خاطره‌ها دارد.

آن‌ها چطور پیروز می‌شوند؟
جبهه‌ی ملی چند سالی‌ست که تمرکز شعارها و برنامه‌هایش را روی مشکلات جزئیِ زندگی شهروندان از جمله بیکاری و ایجاد شغل، مالیات و امنیت و... متمرکز کرده است. در غیابِ گفتاری در فضای سیاسی فرانسه که از کلی‌گویی پرهیز کند و مسائل جاری زندگی مردم را روی میز بگذارد و بخواهد به آن‌ها پاسخ بدهد، جبهه‌ی ملی توانسته با مطرح کردن اینگونه مسائل توجه برخی از فرانسوی‌ها را به خود جلب کند.  آن‌ها به راحتی وعده می‌دهد که ما با اخراج کردن خارجی‌ها - و حتی قطع رابطه با اتحادیه‌ی اروپا - بلافاصله برای شهروندان فرانسوی شغل ایجاد می‌کنیم. طبیعی‌ست که اکثریت مردم فرانسه این را باور نمی‌کنند. اما در شهری چندهزارنفری که صنایع قدیمی همه به تاریخ پیوسته‌اند و شغل‌ها یکی پس از دیگری از بین می‌روند، گه‌گاه پیش می‌آید که مردم از روی ناچاری این وعده‌ها را باور کنند. حتی در شهرهای کوچکی که در انتخابات ریاست‌جمهوری به نامزد سوسیالیست رای داده بودند، این‌بار دیدیم که راست‌گرایان افراطی توانستند رای بالایی به‌دست بیاورند. حتی در شهری که بیش از ۱۰۰ سال هیچ راست‌گرایی - چه میانه و چه افراطی - نتوانسته بود رای بیاورد و به صورت سنتی منطقه‌ی چپ‌ها خوانده می‌شود، اینبار راست افراطی توانست رای بالایی به دست بیاورد. 
البته رسانه‌ها در بالارفتنِ جبهه‌ی ملی بی‌تقصیر نیستند. رسانه‌ها به طور کلی و رسانه‌های غربی به صورت ویژه از راهبرد تکثیر ترس پیروی می‌کنند. اینکه دلیل این راهبرد چیست بماند برای بعد. اما صعود هرچند ناچیز جبهه‌ی ملی با این راهبرد بسیار همخوان‌تر از پیروزی‌های اکولوژیست‌ها است. آن‌ها (اکولوژیست‌ها) هم در انتخابات مجلس و هم در انتخابات محلی در مجموع رای بیشتری از جبهه‌ی ملی به‌دست آوردند. اما به این دلیل که پیروزی آن‌ها ترسناک نیست، رسانه‌ها توجهی که باید و شاید به آن‌ها نشان نمی‌دهند.
همچنین سوسیالیست‌ها بدشان نمی‌آید با پر رنگ کردنِ خیزش راست افراطی، کمبودهای خود را لاپوشانی کنند. جریان راست او-ام-پ نیز با رسوایی‌های پیاپی‌ای که در یکی دو ماه گذشته به بار آورده است، از هدایتِ افکار عمومی به یک ترس بزرگ استقبال می‌کند. چه اینکه راست‌ها به این متهم‌اند که ناتوانی و رسوایی‌های آن‌ها رای‌دهندگان جریان راست  را به سوی جبهه‌ی ملی کشانده است. 


چپِ محافظه‌کار بازنده است
پیروزیِ فرانسوا اولاند در انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته روزنه‌ی جدیدی برای تغییر در فرانسه بوجود آورد. اما این روزنه به زودی بسته شد. نخست به این دلیل که وضعیت اقتصادی اروپا و به واسطه‌ی آن فرانسه بدتر و پیچیده‌تر از آن چیزی‌ست که سوسیالیست‌ها - و هر کس دیگری - فکرش را می‌کردند. دوم و البته مهم‌تر اینکه دولت چپ‌گرای فرانسه کم و بیش به محافظه‌کاری روی آورد. خیلی از فرانسوی‌ها فکر می‌کنند که سیاست‌های اقتصادی دولت با دوران سارکوزی فرق زیادی نکرده است. هرچند که شاید بسیاری از کارشناسان این نظر را نپذیرند. اما چیزی که روشن است این واقعیت است که تفاوت‌ها اینقدر جدی و عمیق نیستند که مردم آنها را حس کنند. به نظر می‌رسد که فرانسوا اولاند جنبشی را که می‌توانست تغییرهای عظیمی در فرانسه بوجود بیاورد ناامید کرد و این جنبش را به یک دولت فروکاهید. حتی این تغییرها می‌توانست کل اروپا را در بر بگیرد.  در همان زمان جنبش‌های زیادی در کشورهای مختلف اروپا چشم به فرانسه دوخته بودند و موجی از خوشحالی و امیدواری چپ‌های اروپا را - که چند دهه است مقهورِ راست‌گراهایی همچون مرکل (که به نظرم در کنار شیراک از بهترین راست‌ها بود)، سارکوزی و برلوسکونی و... بودند، فرا گرفت. سرنگونی سارکوزی یک وظیفه‌ی ملی به شمار می‌آمد و حتی برخی از راست‌های میانه از رقیبِ چپ‌گرای او حمایت کردند. با این‌حال دیده‌ها و حسِ من می‌گوید که دولت فرانسوا اولاند به یک باند محدودی تبدیل شده است که حتی نمی‌تواند سوسیالیست‌ها را دور هم جمع کند. چه برسد به همه‌ی چپ‌ها. اگر اوضاع بر همین منوال بگذرد، دور نیست که چپ‌ها او را برای انتخابات ریاست‌جمهوری آینده کنار بگذارند. او نامحبوب‌ترین رییس‌جمهوری در جمهوری پنجم فرانسه بوده است.
مهمترین ضعف او این است که بر خلاف سنت چپ - دست‌کم در ظاهر- عمل می‌کند. او بیشتر برنامه‌ی تبلیغاتی خود را صرف گفتگو و مذاکره با بنگاه‌های بزرگ می‌کند و کمتر - دست‌کم در ظاهر - توجهی به مشکلات جزئی و مسائل جاری مردم نشان می‌دهد. درحالی‌که عمده‌ترین علتی که فرانسوی‌ها سارکوزی را در نخستین دوره‌اش به زیر کشیدن همین ضعف بزرگ او بود.


غایبین (تحریمی‌ها)
با ۳۵.۵ درصد، امسال رکورد بیشتر میزانِ غایبین در یک انتخابات محلی در جمهوری پنجم فرانسه به‌دست آمد. سوسیالیست‌ها وجود این همه رای‌ندهنده را مهمترین عامل شکست خود می‌دانند. حرفی که پُر بی‌راه نیست. اول اینکه آن‌هایی که رای ندادند - طبق نظرسنجی‌ها - کسانی بودند که اگر رای می‌دادند به چپ‌ها رای می‌دادند. و دوم اینکه به هر دلیل اگر نرخ رای دهنده‌گان پایین باشد، میزان کفِ رای لازم  برای پیروزی پایین می‌آید آن‌وقت یک اقلیت می‌تواند به سادگی درصد - و نه رای - بیشتری را به‌دست بیاورد و به چشم بیاید؛ و حتی برنده شود. همانطور که به لطف نرخ پایین رای‌دهنده‌گان در انتخابات شورای دوم تهران و شهرهای بزرگ و همچنین انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۸۴، یک اقلیتِ منسجم توانست در انتخابات درصد لازم برای پیروزی را به‌دست بیاورد. همین اتفاق در انتخابات محلی امسال در فرانسه رخ داد.
این مسئله شاید این گمان را بوجود بیاورد که غایبین غضنفرهای انتخابات‌اند. من در سال ۱۳۸۴ اینطور فکر می‌کردم. اما الان نظرم تا حدود زیادی عوض شده است. بالاخره از مردم عادی نباید انتظار داشت در هر شرایطی آماده برای رای دادن باشند. وقتی حزب‌ها و سیاست‌مداران سیاست‌ها، عملکردها و پیشنهادهای خوب و مناسبی برای آن‌ها نداشته باشند، دلیلی ندارد که مردم به آن‌ها رای بدهند. در سال ۱۳۸۴ مشکل از مردم عادی نبود. ما از یک طرف با گروهی از سیاست‌مداران اصلاح‌طلب طرف بودیم که در نگاه مردم ناکارآمد به نظر می‌رسیدند و در آن لحظه‌ی حساسْ تواناییِ رسیدن به توافق و سازش با یکدیگر و پیشنهادنِ یک راه حل به مردم را نداشتند؛ و از طرف دیگر برخی از گروه‌های سیاسی دیگر که به جای ارائه‌ی راه‌حلی عملگرایانه، مردم را به قهر دعوت کردند و به نا امیدی آن‌ها دامن زدند. هردوی این شرایط به روی کار آمدن اقلیتِ بنیادگرا کمک کرد. 

نمودار غایبان در انتخابات
قرمز : درصد ده شهری که بیشترین نرخ غایبان را داشتند
سبز :‌ درصد ده شهری که کمترین نرخ غایبان را داشتند

همیشه همینطور بوده است
البته این شکست سنگین جریان چپ پدیده‌ی عجیبی در فرانسه نیست. به طور سنتی، دهه‌هاست که هر جریانی که انتخابات ریاست‌جمهوری را برده، بلافاصله در انتخابات محلی شکست خورده است. شکست جریان راست پس از پیروزی سارکوزی در انتخابات ۲۰۰۷ از این هم سنگین‌تر بود. اما این دلیلی برای توجیه ضعفِ سیاست‌ورزیِ هردوی این جریان‌ها نمی‌شود.

تناسب قوای راست و چپ در انتخابات محلی ۲۰۰۸ و ۲۰۱۴
صورتی : چپ، آبی : راست، سیاه : راست افراطی، سفید و خاکستری: غیره


پاریس
در پاریس اما اوضاع کمی متفاوت است. اول اینکه شهردار بعدی پاریس بی شک یک زن خواهد بود : آن هیدالگو از حزب سوسیالیست ( معاون شهردار کنونی)  و ناتالی کوسیوسکو-موریزه ( سخنگوی دولت سارکوزی) از ‌‌او-ام-پ . در دور اول ناتالی کوسیوسکو-موریزه با ۳۵.۶۴ حدود یک درصد از آن هیدالگو (۳۴.۴۰ درصد ) جلوتر است. اما با توجه به اینکه سبزها، کمونیست‌ها و دیگر جریان‌های چپ بی شک در مرحله‌ی دوم به نامزد سوسیالیست رای خواهند داد و اینکه مجموع رای راست ها اینقدر نیست که بتوانند اکثریت را در دور دوم به دست بیاورند، به احتمال نزدیک به یقین آن هیدالگو از حزب سوسیالیست شهردار آینده‌ی پاریس خواهد بود. 
ناتالی کوسیوسکو-موریزه (راست) - آن هیدالگو (چپ)

0 دیدگاه:

ارسال یک نظر