۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

برچسب‌ها : ,

آنگاه که سیمرغ برآید

آتش شدیم هردومان.

تو مرا افروختی 

و من تورا خاکستر کردم،

از خاکسترت سیمرغ شدی 

و مرا به آشیانت بردی.

آشیانت را می افروزم، 

 تا هردومان، 

تن در تن، 

 خاکستر شویم، 

 و یک سیمرغ از ما برآید




با دوستان قرار داشتم. دیر آمدند.
غم  داشتم. برای گذران وقت به کلیسایی در همان نزدیکی رفتم
در محراب، نوری را دیدم که از در وارد شد و قدم زنان به سمت محراب می آمد

1 دیدگاه:

  1. سلام روح اله عزیز

    ممنون می شم سایت من رو لینک کنی
    http://miantitr.com/
    ارادتمند/مهرداد

    پاسخحذف