آتش شدیم هردومان.
تو مرا افروختی
و من تورا خاکستر کردم،
از خاکسترت سیمرغ شدی
و مرا به آشیانت بردی.
آشیانت را می افروزم،
تا هردومان،
تن در تن،
خاکستر شویم،
و یک سیمرغ از ما برآید
![]() |
با دوستان قرار داشتم. دیر آمدند.
غم داشتم. برای گذران وقت به کلیسایی در همان نزدیکی رفتم
در محراب، نوری را دیدم که از در وارد شد و قدم زنان به سمت محراب می آمد
|
سلام روح اله عزیز
پاسخحذفممنون می شم سایت من رو لینک کنی
http://miantitr.com/
ارادتمند/مهرداد