۱۳۹۲ آذر ۱۹, سه‌شنبه

برچسب‌ها : , ,

هفت توصیه به شما برای وقتی که دوست‌تان بازداشت و بازجویی می‌شود

۱- احساسی رفتار نکنید، اما احساستان را هم سرکوب نکنید.
 اول اینکه احساسی رفتار نکنید، اما احساستان را هم سرکوب نکنید. با احساس مسئولیت رفتار کنید. کوچکترین فایده‌ی این برخورد این است که دستگاه امنیتی وقتی بداند هرکسی را که بازداشت می‌کند، یک عده دوست با معرفت دارد که پیگیر احوالش‌اند، دست و پایش را بیشتر جمع می‌کند.

۲- ‌‌‌بامعرفت باشید
خانواده‌ی دوست‌تان را تنها نگذارید. بهشان سر بزنید و احوال‌پرسشان باشید. بامعرفت باشید. شب‌هایی که شما سر راحت بر بالین می‌گذارید، دوست ‌شما درد و رنج روحی -  وشاید جسمی- زیادی را تحمل می‌کند. اگر او در زندان بداند که دوستانش هوای خانواده‌اش را دارند،  تحمل سختی‌ها برایش آسان‌تر می‌شود و مقاومت برایش دلپذیرتر می‌گردد. خیلی از خانواده‌ها تجربه‌ی این فضاها را ندارند و به دلیل علاقه‌ای که به فرزندشان دارند، محافظه‌کاری می‌کنند. این مسئله نه باید شما را ناراحت کند و نه باید به آن تن بدهید. شما می‌توانید رابطه‌ی دوستانه و حمایتی خود با آن‌ها را حفظ کنید و به آن‌ها حق بدهید که کار خودشان را بکنند. شما هم جداگانه کار خودتان را بکنید. اما همیشه تلاش کنید اعتماد آن‌ها را جلب کنید.

۳- اطلاع‌رسانی کنید
 اولین توصیه‌ای که بازجوها و نیروهای امنیتی به نزدیکان و وابسته‌گان زندانی می‌کنند این است: «سر و صدا راه نیاندازید تا زود آزادش کنیم. وگرنه مجبور می‌شویم بیشتر نگه‌اش داریم.» تقریبن همه‌ی تجربه‌ها، خلاف این را ثابت کرده‌اند.  واقعن هیچ دلیلی ندارد که دستگاه امنیتی زندانی‌اش را زود آزاد کند. اما هرچه فشار بیشتر باشد، دوره‌ی بازداشت کاهش پیدا می‌کند. دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی و نظامی، سازمان‌هایی نیستند که بر مبنای تصمیم‌گیری‌های آشتی‌جویانه‌ی عقلانی کار کنند. بلکه منطقِ آن‌ها ترکیبی از بدبینی و زور است. ایران و آمریکا هم ندارد. فرق ایران و آمریکا ایست که در آمریکا و خیلی کشورهای دیگر، حکومت تا جایی که امکان دارد تلاش می‌کند تا پای شهروندانش به دستگاه‌های امنیتی باز نشود و یا به عبارت دیگر، پای دستگاه‌های امنیتی به زندگی شخصی افراد باز نشود، (البته تحول‌های اخیر نشان می‌دهد که این حکومت‌های غربی هم آنقدرها که نشان می‌دهند قشنگ و پاک نیستند) اما در ایران حکومت به طور سیستماتیک به گسترش دستگاه‌های امنیتی در زندگی مردم گرایش دارد. چنین دستگاه‌ها و سازمان‌هایی فقط تحت تاثیر منطق فشار و زور قرار می‌گیرند. چون خودشان همینطور عمل می‌کنند. پس نباید از آن‌‌ها انتظار برخورد عقلانی داشت. باید به آن‌ها فشار آورد و از مهم‌ترین ابزارهای فشار، رسانه‌ها و افکار عمومی‌اند. سکوت در هنگامی‌که کسی بازداشت می‌شود، همان چیزی‌ست که دستگاه اطلاعاتی و امنیتی می‌خواهد. پس باید اطلاع‌رسانی کرد. اما این اطلاع‌رسانی نباید با شلوغ‌کاری و جوزدگی همراه باشد. هرچه معمولی‌تر، عادی‌تر و مردمی‌تر باشد بهتر است. پخش خبرِ بازداشتِ من، نه تنها تاثیر منفی‌ای روی وضعیتم نمی‌گذارد (و نگذاشت) بلکه یک لایه‌ی حفاظتی دور من ایجاد می‌کند.

۴- اطلاعات خود و دوست‌تان را لو ندهید!
بارها دیده شده است که دوستانِ یک فرد بازداشتی، کارهایی انجام داده‌اند که در عمل به ضرر وی تمام شده است. یکی از این کارها، بیان، خاطره‌های خصوصی و کاری فرد است. درست است که ما باید همواره یادِ زندانیان را زنده نگه داریم و نگذاریم فراموش شوند؛ اما باید در مورد کسی که زیر بازجویی‌ست دقت زیادی بکنیم. مثلن من دیدم شخصی که خودش آدم سیاسی‌ای است، وقتی‌که یک جوان و دانشجوی عادی بازداشت شده، شروع کرده در فیسبوک و گوگل+ و توییتر و اینساتگرام همه‌ی رابطه‌ی شخصی بین خودش و فرد بازداشتی را لو داده است. البته قصد این فرد فقط بیان خاطره و ابراز همدردی بوده، اما در عمل اطلاعاتی که دستگاه امنیتی باید چندین ماه برای گردآوری آن‌ها وقت و نیرو صرف می‌کرده را مفت و رایگان در اختیار آن‌ها قرار داده. حتی این اطلاعات ممکن است هیچ ربطی به مسائل سیاسی نداشته باشد. اما آن‌هایی که بازجویی شده‌اند می‌دانند که بازجو از یک سرنخ کوچک هم برای تحت فشار قرار دادن بازداشتی‌اش نمی‌گذرد. مثلن اگر من یک عکس شخصی با  مصطفی توسی منتشر کنم و زیر آن بنویسم: «یادش به‌خیر مصطفی جان! آن شب که به پاریس آمدی، باهم رفتیم کافه باستیل و قهوه خوردیم. بعد هم در مورد مسائل مهمی صحبت کردیم. این عکس را هم  لیلای عزیز گرفته و من برای اولین بار آن را منتشر می‌کنم. مصطفی جان مقاومت کن.»  این عمل همه‌ی آن چیزی‌ست که بازجو می‌خواهد. او می‌رود سراغ مصطفی و می‌گوید: «به نفعته که  خودت هرچی در رابطه با کارهای مخفی‌ای که با فلانی و فلانی می‌کردی به ما بگی. ما خودمون همه‌چیز رُ می‌دونیم. می‌دونیم که فلان شب باهاشون رفتین فلان جا. این هم عکسش که فلانی ازتون گرفته. ما همه چیز را می‌دونیم. بین شما آدم داریم. اما الان می‌خوایم که خودت بگی و همکاری کنی.» ضمن اینکه در این میان ممکن است شما اطلاعات خودتان را هم لو بدهید. بیشتر اطلاعات دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی، نه از عملیات جاسوسی بلکه از گردآوری حرف‌ها و پرحرفی‌های دیگران به دست می‌آید. بیش از ۶۰ درصد گزارش‌های اس.اس در زمان آلمان نازی را گزارش‌ها و حرف‌های مردمی تشکیل می‌داد. درحالی‌که همه فکر می‌کردند اس.اس همه جا جاسوس دارد.

۵- به خاطره‌ی دوست‌تان احترام بگذارید
به حرف‌هایی که از فرد بازداشتی نقل می‌شود اعتماد و اعتنا نکنید. به خاطره‌ی دوست‌تان احترم بگذارید و هر حرف و شایعه‌ای که می‌شنوید را با شاختی که از او دارید مقایسه کنید. حتی اگر با گوش خودتان حرفی از دوست بازداشتی‌تان شنیدید که با مرم قبلی‌اش سازگار نبود، بدانید که این‌ها حرف‌های او نیستند. بلکه این صدای بازجو است که از گلوی دوست شما در می‌آید. پس بهش توجه نکنید. 

۶- برای پس از آزادی‌اش سرمایه‌گذاری کنید
 سختیِ اصلی انفرادی همون یه هفته ده روز اولش است. بعدش هم سختی دارد. اما سختی‌اش دیگر ناشناخته نیست و حجم رنج کمتر می‌شود. یه جورایی آدم عادت می‌کند. حالا وقتی دوران بازداشت یک نفر طولانی شد مسئله‌ی مهم چیست؟ به نظرم مهمترین مسئله این است که وقتی کار به اینجا می‌رسد، نباید گذاشت آن سختی‌های تحمل شده، از بین بروند. با سکوت این اتفاق می‌افتد و انگار دوست ما آن همه رنج را برای هیچ کشید است. بعلاوه، بسیاری از بازجوها، حتی پس از آزادی [ظاهری] زندانی را رها نمی‌کنند. اگر بفهمند که کس و کاری ندارد پدرش را در میاورند. اول آدم از ترسِ برگشت به زندان به بازجوها پا می‌دهد. اما به مرور فضا طوری می‌شود و آدم به جایی می‌رسد که حتی به بازگشت به زندان راضی می‌گردد. باور کنید این اتفاق می‌افتد. پس بخشی از کاری که دوستان یک بازداشتی برای اطلاع رسانی انجام می‌دهند، سرمایه‌گذاری برای زمان آزادی‌اش است. برای اینکه پس از آزادی بازجوها دست از سرش بردارند و او بتواند زندگی عادی‌ای داشته باشد. مثل خیلی‌های دیگر که مدتی زندانی بوده‌اند و بعد به زندگی عادی - کم و بیش - برگشته‌اند.

۷- هوای دوست‌تان را داشته باشید
دوست شما دیر یا زود آزاد می‌شود. سعی کنید هوایش را داشته باشید و دورش را بگیرید تا بحران پس از زندان را به سلامت بگذراند. نگذارید که او توهم زده یا افسرده شود. سعی کنید هرچه بیشتر به عادی‌سازی فضای زندگی‌اش کمک کنید. نه اغراق کنید و نه بی‌تفاوت باشید. دوستان بهترین سرمایه‌های یک فرد هستند.

0 دیدگاه:

ارسال یک نظر