بیشتر کسانی که به طور واقعن "خودجوش" در جریان زلزلهء غم انگیز آذربایجان فعال شدند و نبض جریان را در دست گرفتند، همانهایی هستند که در بحبوحهء رخدادهای پس از انتخابات ۸۸ از بهترین و فعال ترین "سبزها" بودند. همین امر، خود مهمترین سند بر زنده بودن جنبش سبز هست. مگر "جنبش" غیر از همین چیزهایی است که این روزها می بینیم؟ و مگر ما از جنبش سبز غیر از اینها می خواستیم. ما یک جامعهء بهتر و یک زندگی انسانی تر می خواستیم. خب بفرمایید. از این بهتر!؟ از این همدلی بیشتر. تازه! همهء اینها وقتی است
۱۳۹۱ مرداد ۲۵, چهارشنبه
۱۳۹۱ مرداد ۲۴, سهشنبه
آذربایجان, جنبش سبز, زلزله, زندگی-جامعه, مادر, میرحسین موسوی
صف های اهدای خون، تظاهرات انسانی-اعتراضی است
تجمع مشهدی ها برای اهدای خونبلافاصله پس از زلزله همیشه حالت مادرم جلوی چشمم هست، هنگامی که در گوشه ای از دنیا، بلایی طبیعی می آید و او روبروی تلویزیون که دارد با آب و تاب صحنه های بدبختی مردم را نشان می دهد، نگران می ایستد و گهگاه چشمانش تر می شود. تسبیح به دست دعا می کند و نمازهایش را طول می دهد تا برای آن مردم بلادیده دعا کند. برایش فرقی نمی کند بلادیده از کجا باشد و چه دین مذهبی داشته باشد. از رنجِ دیگران رنجور می شود و به خدا پناه می برد.
۱۳۹۱ مرداد ۱۳, جمعه
اشتراک در:
پستها (Atom)