۱۳۹۰ مهر ۲۱, پنجشنبه

برچسب‌ها : ,

خدا حافظ خانمِ رمانتیک

*این یادداشت ابتدا به زبان فرانسه در «خیابان 89» منتشر شده است



چهار شنبه، 5 اکتبر 2011
شالهای قرمزی که هواداران رویال به گردن داشتند شاید تنها شباهتی بود که بین تجربۀ حضور من در کمپین های انتخاباتی ایران، و چیزهایی که در جریان حضور دو روزه ام در ستاد انتخاباتی سگولن رویال دیدم وجود داشت. این شالها من را به یاد انتخابات ریاست جمهوری ایران در روزهای پایانی  بهار 2009 می انداخت. انتخاباتی که اتفاقهای پس از آن، باعث شد من ایران را ترک کنم و امروز، هزاران کیلومتر دور تر از ایران، شاهد مبارزه های انتخابات ریاست جمهوری فرانسه باشم.
توسط یکی از دوستانم، به کافه ای دعوت شدم که جمعی از هواداران سگولن رویال آنجا دور هم جمع شده بودند تا در کنار هم، مناظرۀ کاندیداهای سوسیالیست را به صورت زنده از تلویزیون نگاه کنند. من اول فکر می کردم این یک جمع معمولی از هواداران و فعالین ستاد رویال هست. اما وقتی  پس از گذشت چند دقیقه  از ورودم به کافه، خودم را در میان نزدیک ترین افراد به رویال پیدا کردم متوجه شدم الان در بین کسانی هستم که شاید تا یک سال دیگر باید آنها را در کاخ ریاست جمهوری و یا وزارت خانه ها پیدا می کردم.  بله، ستاد مرکزی سگولن رویال، امشب در یک کافه؛ جایی بین موزۀ لوور و فروم دِ هال (froum des halles)   برقرار شده بود
وقتی پیر هاسکی از من پرسید چرا کمپین سگولن رویال را برای اولین یادداشتت انتخاب کردی، به او گفتم: «من انتخاب نکردم.» پیر خنده ای کرد و گفت: «یعنی رویال تو را انتخاب کرد؟» و هر دو زدیم زیر خنده.
اما واقعیت این بود که به صورت خیلی اتفاقی اولین تلاشی که برای ارتباط با یکی از کمپینهای کاندیداهای انتخابات داشتم، مرا به ستاد رویال رسانید. در واقع، ایروان بود که من را به کافه دعوت کرد. تا آن موقع نمی دانستم که ایروان از افراد نزدیک به رویال هست.  آن شب در کافه، او من را به افرادی معرفی کرد که همگی سخنگوها و مشاورهای سگولن رویال بودند. این برایم تا حدودی باور نکردنی بود. چون من در ایران،اولین بار  پس از 5 - 6 سال فعالیت شبانه روزی سیاسی توانستم با چند نفر از سران حزب ارتباط برقرار کنم و پس از نزدیک به 10 سال عضویت در حزب و مجمع ملی جوانان ایران و سالها سابقۀ روزنامه نگاری، بالاخره توانستم به دفتر سید محمد خاتمی (رئیس جمهور سابق و رهبر اصلاح طلبان) راه پیدا کنم. برای همین، نزدیکی یک شبه به نزدیکانِ یک رئیس جمهور احتمالی (سگولن رویال)  برایم عجیب بود. هنوز هم نمی دانم همۀ اینها را بگذارم به حساب اتفاق بگذارم و یا اینکه باید اینگونه تصور کنم که این هم بخشی از فرهنگ و ساختار سیاسی فرانسه است....


واردکافه (و در واقع کمپین) که شدم، به سوال پیر فکر کردم. واقعا چرا سگولن رویال؟ این گزارشِ من چه ارزشی می تواند داشته باشد، در حالی که او شانس خیلی کمی برای پیروزی در انتخابات درون حزبی سوسیالیست ها دارد؟ در تمام مدتی که در کافه بودم به همین مسئله فکر می کردم و همه چیز را از همین پنجره می دیدم. در چهرۀ همکارانِ رویال، کسی که قرار است بازنده باشد را نمی شد دید. آنها تلاش می کردند. در طول مناظره، همۀ 70-80 نفری که در کافه بودند، هنگام صحبت کردن رویال او را حسابی تشویق می کردند. انگار که هر صحبتش، او را از حریفان جلو می اندازد و رای های سوسیالیست ها در انتخابات یکشنبه را به سود او تغییر می دهد. اما آنها خوب می دانستند که نظرسنجی ها چیز دیگری را نشان می دهد. کاندیدایی که در انتخابات پنج سال پیش، برگ برندۀ سوسیالیست ها بود و با فاصله ای بسیار کم رقابت را به سارکوزی واگذار کرد، اکنون دور تر از دو رقیب هم حزبی اش تلاش می کند که شاید به آنها نزدیک شود. این موضوع وقتی دراماتیک تر می شود که رقیب هایش، یکی خانم دبیرکل حزب باشد و دیگری همسر سابقش. شاید اگر پیش از این از من می پرسیدند که در چنین رقابت دراماتیکی، کدام کاندیدا بیشترین بخت پیروزی را دارد، سگولن رویال را نشان می دادم. زیرا او بین رمانتیک های فرانسوی، سرنوشتی درام تر از دیگران داشته است و ظرفیت های دراماتیک بیشتری دارد. اما ناباورانه می بیخح که او از گردونۀ رقابت عقب افتاده است. واقعا چه شده است؟ آیا فرانسویها دیگر رمانتیک نیستند؟ چرا بیشترِ کاندیداهای سرخ پوش در بین مناظره همواره از آلمان به عنوان یک نمونۀ موفق یاد می کنند و می خواهند نشان بدهند که قصد دارند شبیه همسایۀ عصا قورت داده و پراگماتیست خود باشند. پس ایدئالیسم و رمانتیسیزم فرانسوی کجا رفته است؟ شاید همین نکته، مسئلۀ مهم اولین یادداشت من در مورد انتخابات فرانسه و تلاش های سگلولن رویال و هوادارانش باشد. اگر رویال همین مسیر را تا باخت و شکست طی کند، گزارشِ من می تواند نشان دهندۀ آخرین تلاشهای یک خانمِ رمانتیک برای رئیس جمهور شدن باشد. اما اگر معجزه ای بتواند رویال را به همسر سابقش نزدیک کند و از خانم دبیر کل پیش بیاندازد، این گزارش، نشان دهندۀ پرواز دوبارۀ او و هواداران شال قرمز اش به سوی الیزاه خواهد بود.
پنج سال پیش، من انتخابات ریاست جمهوری فرانسه را از طریق روزنامه های ایران دنبال می کردم و شاهد شکستِ رویال بودم. آن روزها با پیروزی نیکولا سارکوزی، فکر می کردم دیگر در دنیای غرب جایی برای کسانی که چیزهای متفاوت می گویند وجود ندارد، هرچند که چند سال بعد  با حضور باراک اوباما در راس قوی ترین قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان، نظرم تعدیل شد، اما امروز برای من و خیلی های دیگر که آن روزها هزاران کیلومتر دور تر، رقابت سارکوزیسم و رویالیسم را دنبال می کردند، داستانِ شکست رویال و رویالیسم بین چپ های فرانسوی بسیار جذاب و دراماتیک است.


...
برای آگاهی بیشتر دربارۀ این پروژه، بخوانید: نگاه ایرانی در خیابان فرانسوی

0 دیدگاه:

ارسال یک نظر