۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه

برچسب‌ها : ,

اعتصاب بعدی در راه است؛ ما چه میکنیم !؟


«روزی در این جامعه (ایران)، روزنامۀ سلام توقیف شد و در واکنش به آن، جریان 18 تیر به راه افتاد. اما مدتی بعد ده‌ها نشریه توقیف فله ای شدند. اما صدایی از جایی بر نیامد. مهمترین دلیلش آن است که معیارهای اخلاقی در چنین جامعه ای، بی ارزش شده اند.» این سخنان را عبدالکریم سروش، نه در واکنش به ماجرای 18 تیر و یا توقیف فله ای مطبوعات، بلکه در واکنش به انحراف اخلاقی جامعه بیان شده بود.*
1-      سالها پیش، در کشاکشِ دوران پر تب و تابِ اصلاحات، هنگامی که همه دلباختۀ گفتارِ جامعۀ مدنی و مشغول انتشار و گسترش آن بودند، عبدالکریم سروش، بحث دیگری در میان انداخت و از همگان طلب کرد که بجای دامن زدن به بحثِ جامعۀ مدنی، بدنبال گستردن بساطِ «جامعۀ اخلاقی» باشند. در همان آغاز بحث، بسیاری از اندیشه ورزان، سیاست ورزان و قلم بدستان، بر او تاختند که چنین بحثی «من درآوردی» است و در برابر جامعۀ مدنی، پایه هایش سست است و مبانی نظری روشنی ندارد. سروش تلاش کرد تا روشن کند که جامعۀ اخلاقی جایگزین جامعۀ مدنی نیست. بلکه پیش زمینۀ آن است. او خاطرنشان کرد که چنانچه پایه های اخلاق در جامعه سست باشد، جامعۀ مدنی شکل نخواهد گرفت.   زیرا «قانون بخشی از اخلاق است» و جامعۀ مدنی، جامعه ایست که برپایه های قانونمداری بنا نهاده می‌شود. وی خاطرنشان کرد که مهمترین راه در هم ریختنِ استبداد دینی، نقد اخلاقیِ آن است. به باور «سروش» باید این باور را در میان مردم و همچنین کنشگران سیاسی جا انداخت که جامعۀ خوب، جامعۀ اخلاقی است. «اگر سیاست در جامعه ای خوب اداره  شوند، اگر اقتصاد خوب اداره شود، بهترین نشانه این نیست که اشتغال آنجا پدید می آید و بیکاری رفع می‌گردد؛ بهترین نشانه این نیست که تورم پایین می‌آید یا مسکن ارزان می‌شود. اینها چیزهای خوبی است. {اما} بهترین نشانۀ آن این است که اخلاقِ خوب در جامعه جاری شود» (ماهنامۀ آفتاب. شمارۀ18).
2-      مدتها بود که می‌خواستم دربارۀ اعتصاب غذای رشید مردانِ معترض به شهادت هاله سحابی و هدی صابر چند خطی بنویسم و دینم را به آنها ادا کنم. قصد داشتم مهم‌ترین بخش از تلاشِ آنها را دریابم و درباره‌اش بنویسم. در طی آن روزها مدام به این ماجرا فکر می‌کردم. سعی کردم مهمترین پرسش را پیدا کنم و به آن بپردازم. پس از چندی تامل، «پرسشِ بنیادی» را دریافتم: «اگر خدای ناکرده، بعد از مدتی، یکی دیگر از زندانیان و یا کنشگرانِ سیاسی، دچار ماجرایی شود که بر هدی و هاله رفت، ما چه میکنیم؟»
چه اتفاقی در جامعۀ ما رخ خواهد داد؟ آیا بازهم شاهد این همه واکنش های گرم و جاندار از طرف کسانی که در زندان نیستند و یا حتی از جانب زندانیانِ سبزمان خواهیم بود؟ ناخودآگاه یاد همان جمله های «سروش» افتادم که سالیانی نه چندان دور، بیان کرد. سروش با آوردنِ آن مثال زنگ خطری را به صدا درآورد که گویا هنوز ما صدای آن را نشنیده ایم. حتی پس اینکه بارها و بارها میرحسین موسوی در بیانه‌ها و سخنانِ خود، اخلاق و کنشِ اخلاقی را پر رنگ تر از معادلات سیاسی نشان داد. اکنون می توانیم بفهمیم که از روی اتفاق نبود که میرحسینِ موسوی در اندک موضع‌گیری‌های سیاسی‌اش در دورانِ بیست سالۀ سکوت، در جریانِ توقیف مطبوعات به میدان آمد و عبارت «توقیفِ فله‌ای مطبوعات» را در ادبیات سیاسی ما به یادگار گذاشت.
3-      یک امر غیراخلاقی، همیشه بد و غیراخلاقی است. حمله به دانشجویان بی پناه همیشه بد است. توقیف فله ای مطبوعات همیشه بد است. دزدیدن رای مردم همیشه بد است. کشتن زندانیانِ سیاسی همیشه بد است. اینها زمان و مکان و مصلحت نمی‌شناسد. همیشه بد است. و بدتر از آن، سکوت در برار آن است. سکوت در برابر یک امر ضداخلاقی، به همان اندازه ضداخلاقی است. چشم اسفندیار ما و راز عقب نشینی های و عقب رفتن‌های ما همیشه همین بوده است.
4-      برای من روشن است آن چیزی که دوازده امامِ اعتصاب‌گرِمان (به قول مهدی جامی) را با تمام تفاوتهایشان به هم پیوند داد، واکنشِ اخلاقی در برابر یک امر ضداخلاقی بود. من با تمام تفسیرها و تحلیهایی که خوب و بدِ اعتصاب غذای زندانیان سبزمان را از دریچۀ استراتژی و تاکتیک ارزشگذاری می‌کردند و می‌کنند مخالف هستم. هیچ چرتکۀ استراتژیکی قادر به اندازه گیری ارزش کنش اخلاقی نیست. هیچ نگاه استراتژیکی نمی‌تواند توانایی بسیج کنندگی و شورآفرینیِ آن را محاسبه کند. ما به زندانیانِ اتصاب‌گر دسترسی نداریم. اما می‌توانیم بفهمیم که آنها در برابر شهادت هم بندانشان خروشیده اند. حساب و کتابِ تاثیرگذاری یا نگذاری کنش خود را نکرده اند. آنها بر حسب وظیفۀ اخلاقی‌شان دست به واکنش زدند. در حالی که جانشان به لبشان رسیده بود.
حال دوباره پرسش بنیادین را تکرار می‌کنم: «اگر خدای ناکرده، بعد از مدتی، یکی دیگر از زندانیان و یا کنشگرانِ سیاسی، دچار ماجرایی شود که بر هدی و هاله رفت، ما چه میکنیم؟»
*نقل به مضمون از سخنرانی عبدالکریم سروش در مشهد


...
دوستان دیگری که در همین زمینه نوشته اند
آرش پژوه
چرخ و فلک
سپندارند
مرثیه های خاک
ایمانیان
مجمع دیوانگان


0 دیدگاه:

ارسال یک نظر