درسهای آنتونی گیدنز برای زندگی مدرن
درس اول: زندگی تهدید است یا فرصت
آیا تا به حال طلاق گرفتهاید؟ یا اینکه با کسی که در این وضعیت قرار داشته است ارتباط داشتهاید؟ بیشک اینچنین است. چناچه فردی میانسال به بالا هستيد، اگر تاکنون طلاق نگرفتهاید حتما در ارتباط با خانوادههایی که با آنها تماس داشتهاید، به چنین سوژههایی برخورد کردهاید. اگر هم جوان هستید، بیشک خودتان یا دوستان نزدیک شما، تجربه شکست یا قطع یک ارتباط عاطفی را داشتهاید.
در ازدواجهای رسمی، استقلال اقتصادی زن، زمینه مناسبی را برای طلاق فراهم میکند. یعنی، با شرایط جدید اجتماعی که در آن، زن مستقل از همسر و یا پدر خود، هویتی پیدا کرده است، و میتواند با کار در جامعه معاش اقتصادی خود را تامین کند و از این لحاظ دیگر به مرد وابسطه نیست، بستری فراهم میشود که اولاً اگر زن از زندگی ناراضی است به سمت قطع رابطه برود و دوم اینکه اگر هم مرد راضی به ادامه زندگی مشرک نباشد، فشار کمتری را از سوی اطرافیان نسبت به رها کردن یک موجود بیپناه در جامعه تحمل میکند. به عبارتي در عصر جديد، ازدواج ديگر از شكل اقتصادي خود خارج شده است.
زمینه دیگری که جدایی را افزایش میدهد، میل به ارضا و ارتقاء زندگی شخصی است. به این معنی که زمانی که افراد در یک رابطه عاطفی (چه ازدواج و چه رابطه عاطفی غیر رسمی) احساس ارضاء نمیکنند و این ارتباط را سدی در برابر پیشرفت خود میبینند، متقاعد میشوند که «مسئولیت نسبت به پیشرفت و ارضاء شخصی خودشان بر تعهد نسبت به دیگری تقدم دارد» (گیدنز- جامعه شناسی – ص 441)
برای شمایی که این نوشته را میخوانید، شاید این پرسش بوجود بیاید که «مگر طلاق به همین راحتی است؟» پاسخ این است که البته به همین راحتیها هم نیست. بالاخره برای دو فرد که زندگی مشترکی را با هم تشکیل دادهاند و پس از مدتی، هویت خود را در گرو هویت طرف مقابل تعریف شده میبینند، جدا کردن و دور انداختن این رابطه بسیار پر هزینه است. بنابراین روند جدایی به مرور پیش میرود. در پژوهشی که «یان وُن» در آن روابط میان زوجهای متاهل در طی دوره جدایی یا طلاق را تحلیل کرده بود، دریافت که «در بسیاری از موارد قبل از جدایی فيزیکی، یک دوره جدایی اجتماعی وجود داشته است، یعنی دست کم، یکی از دو طرف الگوی زندگی جدیدی پیدا میکرد، به حرفههای تازهای علاقهمند میشد و دوستان جدیدی پیدا میکرد، البته در زمینههایی که دیگری (همسر) در آن حضور نداشت» (همان ص440) این روند که «پیوند گسستگی» نام دارد. در آغاز غیر تعمدی است. آغازگر (شخصی که پیوند گسستگی را آغاز میکند) ممکن است پیش از این مرحله، به گونهای ناموفق کوشش کند طرف مقابل را تغییر دهد، او را وادار سازد به شیوههای قابل قبولتر رفتار کند، علایق مشترک را تشویق کند و غیره (همان ص 441) اما هنگامی که از این تغییرات ناامید میشود، حوزهای مستقل از همسر را بوجود میآورد و کم کم زمینههای جدایی را فراهم میکند. زیرا این رابطه دیگر او را ارضا نمیکند.
حتی گاهی از اوقات، در این گیرودار، «آغازگر» به این نتیجه میرسد که باید زندگی را ادامه دهد، اما طرف مقابل تصمیم میگیرد به آن پایان دهد و نقشهای دو طرف معکوس میشود.
پس از قطع رابطه، دو احساس متناوب پیش میآید. اولی خوشحالی از رها شدن از وضعیت غیرقابل تحمل گذشته و ورود به وضعیتی جدید، و دومی، احساس اندوه نسبت به از دست دادن انبوهی از خاطرات و تجربیات تلخ و شیرین گذشته که بین فرد جدا شده و طرف مقابلش وجود داشته است. پس از طی این مرحله، فرد به سومین احساس میرسد، احساس تنهایی. دیگر کسی نیست که حرفهای مگو، غرولندها، پشت سردوستان غیبت کردنها،موفقیتها و شکستهای روزانه آدم را بشنود و این دردناک است. اما آیا میشود این درد را تا ابد به همراه داشت؟
فیلم «کرامر علیه کرامر» ساخته ... و بازی درخشان داستین هافمن را دیدهاید؟ اگر ندیده اید، ببینید. فیلم داستان مردی را بیان میکند که روزی از خواب بیدار شده و متوجه میگردد که همسرش او را با تنها پسرشان که کودکی دبستانی است تنها گذاشته است. به نظر شما چه اتفاقی برای شخصیت داستان میافتد؟ كمي صبر كنيد.
«دومین شانس» نام کتابی است پژوهشی، اثر «جودیت والراشتاین» و «ساندرابلیکزلی» که در آن کندوکاوی درباره طلاق و ازدواج مشترک انجام شده است. هرچند که طلاق واقعیتی است تلخ، و حتی در روایات اسلامی از آن به عنوان «مکروهترین حلال» یاد شده است، اما واقعیتی است که باید مورد پژوهش قرار گیرد. در كتاب «دومین شانس» علاوه بر یادآوری آسیبهایی که طلاق به بنیان خانواده و روحیات فرد میزند، موارد جالب توجهی هم در جهت بازسازی دوباره زندگی فردی بیان شده است. نویسندگان اثر یاد شده عقیده دارند که طلاق «امکانات جدیدی هم بوجود میآورد: «رشد عاطفی»، «ظهور صلاحیتهای تازه و اعتماد به نفس» و نیز «استحکام ارتباطهای صمیمانه به مقیاسی بسیار نیرومندتر از گذشته» (گیدنز- تجدد و تشخص – ص 27)
اجازه بدهید نتایج پژهش بالا را با اتفاقی که بر سر داستین هافمن در فیلم کرامر علیه کرامر میافتد مقایسه کنیم. هرچند که كتاب «دومین شانس» سالها پس از ساخته شدن این فیلم نوشته شده است، اما مطابقت و همخوانی آن با فيلم مورد اشاره، حیرتآور است. در پایان فیلم، آقای کرامر با فرزندش که تا کنون با او رابطه عاطفی و شناخت متقابل نداشته است، ارتباط نزدیکی برقرار میکند و همچنين با اطرافیانش – بویژه یکی از دوستان همسرش– رابطه دوستانهای برقرار میکند (دو نمونه از رشد عاطفی) علاوه بر اين در زمینه کاری، برقم مشکلات و محدودیتهای ناشی از مسئولیت بزرگ کردن فرزند، موفقیتهایی کسب میکند (ظهور صلاحیتهای تازه و اعتماد به نفس) و نيز در پایان با همسرش رابطه جدید اما متفاوتی را آغاز میکند (استحکام ارتباطهای صمیمانه، به مقیاسی بسیار نیرومندتر از گذشته)
به نظر شما، مقصود من از وارد شدن به بحث طلاق چه بود؟ جالب است بدانید، «آنتونی گیدنز» هم کتاب «تجدد و تشخص – جامعه و هویت شخصی در عصر مدرن» را با همین موضوع آغاز میکند.
طلاق یک تهدید خطرناک برای زندگی است. اما گیدنز عقیده دارد، شرایط اجتماعی عصر جدید (دنیای مدرن) این فرصت را به ما میدهد که حتی در موقعیتهای تهدیدزا، فرصتهایی را فراهم آوریم که از دل آنها بتوانیم رشد شخصی و اجتماعی کسب کنیم. به عنوان نمونه، وقتی فردی طلاق میگیرد و مرحله غم و خوشحالی متناوب و سپس تنهایی را از سر میگذراند، کلیدی برای «بازیابی خویشتن» پس از جدایی را بدست میآورد: «آنهایی که به طرزی موفقیتآمیز از محدوده ازدواج خارج میشوند، معمولا با سهولت بیشتری به جستجوی مفهوم تازهای برای «خود» و «هویت شخصی» خویش میپردازند» (همان ص28) پس از شکسته شدن این پیوند (ازدواج) هر یک از طرفین لزوما باید به عقب برگردد و با جستجوی تجربیات پیش از ازدواج عملا به بازسازی و مرمت تصاویر پیشین و ریشههای استقلال خویش همت گمارد»(همان) گیدنز از رهآورد این پژهش این نکته را بیرون میکشد که عصر جدید این امکان را در اختیار افراد قرار میدهد که در برابر بحرانهای زندگی، دست و پا بسته و منفعل نباشند. بلکه هم میتوانند در زندگی شخصی خود، به طور قابل توجهی که تا پیش از این و در دنیای سنتی فراهم نبوده است، دخل و تصرف کنند و هم «در جریان مبارزه با مسائل خصوصی خود، فعالانه به تجدید ساختمان دنیای اجتماعی پیرامون خود کمک کنند» (همان ص20)
چگونگی این روند را میتوانید در شماره بعدی پیگیری کنید. اما توصیه میکنم تا هفته آینده (اگر عمری برای ما و بقایی برای «اترک» باشد) فیلم «کرامر علیه کرامر» را تماشا کنید.
همچنین موجب خوشحالي است ، دیدگاهها و انتقادات خود را با ایمیل simorghshah@gmail.com و یا به نشانی دفتر هفتهنامه «اترک» ارسال نمایید.
---------
منتشر شده در خانۀ قبلی ام: شهریاران
---------
منتشر شده در خانۀ قبلی ام: شهریاران
0 دیدگاه:
ارسال یک نظر