در رابطه با شعرخواني هاي نماينده هاي مجلس كه اينبار از همان روز اول جلسات بررسي صلاحيت وزرا شروع شد ميخوام به نكته اي اشاره كنم. در اون جلسات به كرّات شعرهايي را از زبان نمايندگان موافق و مخالف شنيديم،افرادي كه در اون جايگاه بودند تا با ارائه استدلال و توجيه منطقي نظرات خودشان را بيان كنند و درعوض براي اثبات حرف هاشان شعري بعنوان حجت خواندند. صرف نظر از اينكه چه نوع شعري خوانده شود و اينكه فهم آن ساده بوده يا نه شعر بهيچ عنوان نميتواند جاي استدلال را بگيرد. شعر هرقدر هم ساده باشد خاصيت
۱۳۹۲ شهریور ۹, شنبه
۱۳۹۲ مرداد ۲۵, جمعه
برگردان, زندگی-ادب و هنر, سُروشانه, cult, hide
از چشمانت که فریبناک | برگردان بخشی از شعر شارل بودلر
خورشیدهای نمآلود از آسمانهای مهآلود، بر جانِ من افسونگرند؛ چنان رازناک از چشمانت که فریبناک، درخشان در پسِ سرشکان. دعوت به سفر از شارل بودلر به فرانسوی: Les soleils mouillés De ces ciels brouillés Pour mon esprit ont les charmes Si mystérieux De tes traîtres yeux, Brillant à travers leurs larmes.
۱۳۹۲ مرداد ۱۶, چهارشنبه
زندان, زندگی-جامعه, میشل فوکو
تلخ اما واقعی: نظام اجتماعی در آمریکا به مجرم و زندانی نیاز دارد
وقتی گفتگوی دکتر سمر تهرانی در مجلهی تابلو را خواندم٬ ناخودآگاه٬ همزمان یاد سه اثر افتادم. یک اثر فلسفی-جامعهشناختی٬ یک اثر مردمشنای-سیاسی و یک اثر هنری. بحثهایی که ایشون در گفتگو اشاره کرده است را اندیشمندان بزرگ نیز بیان و تایید کردهاند. برای مثال٬ میشل فوکو (فیلسوف فرانسوی) در کتاب «مراقبت و تنبیه» گسترش نظام زندان در آمریکا را از مهمترین عاملهای کنترل و هدایت افراد میداند که هدفاش کاهش جرم و بزه در جامعه نیست و همهی آمارها این مسئله را تایید میکنند. همچنین «فیلیپ بورگوآیز» مردمشناس بزرگ آمریکایی٬ در اثر بسیار مهم و جذاباش به نام
۱۳۹۲ مرداد ۱۵, سهشنبه
زندگی-ادب و هنر, زندگی-خاطره, سُروشانه, cult
آن جملهای که از یادم رفته است
حال باید هزار صفحه بنویسم تا شاید آن یک جمله را به تو برساند، همان جملهای که برای تو نگهاش داشته بودم، تا در آن لحظهای که دستانم را حلقهات کرده باشم، و سینهات قلبم را مالانده باشد، در گوشات زمزمهاش کنم؛ آرام و مطمئن، طوری که دلت بلرزد اما تاری از مویات نه! آه لعنت به من! چرا اسیرِ کاغذاش نکردم؟ آن جمله را از یاد بردهام که همچون مشتی که بر آینه کوبیدم، میشکست برای تو همهی آن کلیشههایی که با آنها دیده میشوم. و میگشود برای تو همهی آن پنجرههایی که از آنها کسی مرا
اشتراک در:
پستها (Atom)