این روزها خیلی میشنویم که دوستان میگویند: «کاش بین اصلاحطلبان یکی مثل مطهری پیدا میشد!» البته که انصافن باید به آقای مطهری دستمریزاد گفت که یک تنه جور دویست و اندی راهیافته به مجلس را میکشد. آزادگی او ستودنیست. اما نباید بیانصافی کرد که بین اصلاحطلبان کسی همچون او یافت نمیشود. بلکه آقای مطهری را باید ادامه دهندهی راه کسانی دانست که سالها پیش از ایشان همین حرفها را زدند و امروز در حبس و حصر دارند هزینهی آن را میدهند.
درحالی شانزدهمین سالگرد بنیانگذاری جبههی مشارکت را پشت سر میگذاریم که امروز اکثریت اعضای ارشد مشارکت پشت میلههای زنداناند و حاکمیت میداند که اگر آنها آزاد باشند، حرفهایی اصولیتر از جناب مطهری عرضه خواهند کرد. باور من این است که جنبش سبز ادامهی آرمانهای انقلاب است. بسیاری از سیاستورزان به همین دلیل از هزینه پرداختن پرهیز ندارند و بسیاری از مردم هم به همین دلیل با جنبش همراهی و همدلی میکنند و این گفتمانی است که بیشترین توان بسیجکنندگی را دارد.
تنها جهت جلوگیری از واگیر فراموشی، این ویدئوی سخنرانی محسن میردامادی، دبیرکل پرافتخار جبههی مشارکت - که در آخرین کنگرهی حزب که بنده هم افتخار حضور در آن را داشتم- ، و بخشهایی از متن آن سخنرانی را میگذارم تا یادمان نرود که چه گوهرهایی را در بند داریم. و فراموش نکنیم برای چه هزینه میدهیم.
محسن میردامادی:
«قرار بود میزان رای ملت باشد نه ان که چند نفر به جای ملت و برای ملت تصمیم بگیرند و چنان دایره اراده خود را تنگ کنند که پیشگامان انقلاب و دفاع مقدس نیز خارج از صلاحیت قرار گیرند. قرار بود مجلس با رای واقعی مردم شکل بگیرد و عصاره فضائل ملت باشد نه انکه نمایندگان مردم نیز از صافی نظر و سازماندهی اصحاب قدرت در حکومت بگذرند.»
«قرار نبود فقط در تریبون های جهانی مثل سازمان ملل برای نبودن آزادی در آمریکا و اروپا فریاد بر آوریم و اشک حسرت بیفشانیم، اما حقوق اساسی و انسانی شهروندان ایرانی را از یاد ببریم.»
«دستگیری های بی اساس افراد نگه داری بازداشت شدگان برای مدت های طولانی در سلول های انفرادی که خود از بارزترین انواع شکنجه است در اوائل مورد توجه قرار نگرفت و پس از مدتی بی رسوایی قطل های زنجیره ای منجر شد ظاهرا این شیوه رایج یک جریان سیاسی شده است که اگر واقعیت با نگاه و نظریه انها تطابق نداشت به جای اصلاح دیدگاه و نظریه خود در سدد نفی و انکار قلب واقعیت بر می ایند انچنان که گویی واقعیت ها را باید با دیدگاه اینان وفق دهند. مناسب است اقایان در این جمله معروف استالین که وای به حال واقعیت هایی که باتئوری های ما سازگار نباشند تامل کنند و به قضاوت تاریخ در مورد وی بنگرند.»
«قرارر نبود بخش عمده ای از کسانی که بار اصلی انقلاب را بر دوش کشیده اند تنها به جرم گفتن حرفی خلاف انچه در زبان و قراعت رسمی حاکمیت از دین و انقلاب و ارزش ها می اید به انزوا رانده شوند و حتی به زندان بیافتند بلکه قرار بود در سایه اسلام مبشر ازادی دگر اندیشان حتی انها که با اساس انقلاب مخالف بودند به شرط توطئه نکردن و دست نبردن به اسلحه از ازادی کافی برای ابراز عقیده برخوردار باشن قرار نبود با تصویر های خشن و عملکردهای نادرست به نام دین بخشی از جوانان را از دین گریزان کنید و عده ای دیگر را به سوی خرافی ترین و قشری ترین برداشتها از دین سوق دهیم جمهوری اسلامی مورد نظر امام ذاتی دموکراتیک داشت به همین دلیل بود که حتی در رفراندوم تعیین نوع حکومت نیز ایشان با عنوان جمهوری دموکراتیک اسلامی از ان رو مخالفت داشتند که این شاعبه را به وجود می اورد که گویا جمهوری اسلامی یا اسلام دموکراتیک نیست. ... قرار ملت و امام این بود که قانون اساسی که به مقتصی شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگ و تمدن ایرانی تدوین شده بود فصلالاخطاب باشد. نه آنکه اصول متعددی از آن بویژه اصول ناظر به حقوق شهروندان به فراموشی سپرده شود.»
«آن جنبشی که در دوم خرداد ۷۶ به منصهی ظهور رسید، و بارها و بارها از زبان خاتمی خواستههای ملت را بیان کرد، بازگشت به همین قرارها بود. قرار به پیگیری همهی آرمانها انقلاب بود. قرار به پیشبرد و تحقق آرمانهای مردمسالار امام بود . قرار به نشان دادن ظرفیت دین در دفاع از آزادی، استقلال، عدالت و پیشرفت و پاسداشت حرمت و حقوق همهی مردم بود.»
و به سالها پیشتر برگردیم، آنجایی که میردامادی به نمایندگی از نمایندههای استعفادهندهی مجلس ششم در سال ۱۳۷۹ اینگونه اتمام حجت میکند:
«جنبش اصلاح طلبی ملت ایران نشان داده است که اگر همه فعالان سیاسی هم دستگیر و زندانی شوند اصلاحات خاموش و سرکوب شدنی نیست و میلیونها جوان و زن و مرد این مرز و بوم از هدف مقدس خود دست برنخواهند داشت.»
پایداری او دیگر یارانش ثابت کرده که آنها سر قول و قرارشان با مردم هستند. عهدشکنان باید پاسخگوی مردم، تاریخ و خدا باشند.
0 دیدگاه:
ارسال یک نظر