در بازی دیشب، روی کاغذ آلمان خیلی بهتر از الجزایر بازی کرد. موقعیتهای گل و شوتهای در چارچوب، سانترهای روی دروازه و... بیش از دو برابر الجزایر بود. از لحاظ شاخصهای حرفهای فوتبال بیشک حق آلمان بود که برنده بازی باشد و این اتفاق هم رخ داد.
اما واقعن حق آلمان بود که برنده شود؟ آیا حذف الجزایر منصفانه بود؟ آیا کشوری که چندین برابر الجزایر خرج فوتبال و بازیکنان و مربیان و کادر فنی و پزشکی و پشتیبانی تیمش کرده است باید در مقابل تیمی که از لحاظ مالی و اقتصادی وضعیت خوبی ندارد و کشوری که از لحاظ سیاسی در شرایط مناسبی به سر نمیبرد اینچنین به زحمت بیفتد؟ مثل این است که در جام ملتهای آسیا ایران در برابر افغانستان کارش به وقت اضافه بکشد. کدام تیم شایستهی تقدیر است؟
بیاید ماجرا را یک طور دیگر نگاه کنیم. فرض کنیم دو کشور در حال جنگ هستند. (حالا به دلیلاش کاری نداریم) یک کشور هواپیمای بی سرنشین و موشکهای هوشمند و اسلحههای خودکار دارد و سربازانش همه جلیقهی ضدگلوله و پوتینهای با تهویه دارند، و کشور دیگر از کلاشینکف معمولی و آرپیجی نارنجک دستی و خمپارهانداز استفاده میکند. معلوم است که این جنگ نابرابر است و احتمال پیروزی جبههای که امکانات بیشاری دارد بیشتر است. حتی جبههی مجهزتر به واسطهی پول بیشتری که دارد، از دانش نظامی بیشتری برخوردار است. اگر همین الان کشوری مثل آلمان با کشوری مثل الجزایر وارد جنگ نظامی بشود ماجرا در همین سطح است. فوتبال این دو کشور هم در همین سطح است و همین شرایط بر آن حاکم است.
دیشب آلمان نه برای اینکه تیم بهتری داشت، بلکه به این دلیل برنده شد که امکانات، آمادهسازی، اقتصاد، وضعیت سیاسی، و حتی شرایط تاریخی بهتری از الجزایر دارد. فرانسه هم به همین دلیل از نیجریه برد. هلند هم به همین دلیل مکزیک را شکست داد. اگر دیشب الجزایر آلمان را شکست میداد - که این احتمال وجود داشت- بیگمان از آن به عنوان معجزه یاد میشد و نه یک امر طبیعی. یعنی در فوتبال امروز پیروزیِ کشورهای ضعیف معجزه است و شکست آنها امری طبیعی.
قدرتِ ابرقدرتهای فوتبالی فقط روی کاغذ نیست و تنها شاخصهای حرفهای فوتبال نیستند که آنها را برتر میکند. بلکه شاخصهای سیاسی و اقتصادی و از همه مهمتر تاریخیاند که برتری برخی کشورها و زیردستی برخی دیگر را نگه میدارند. آمریکا و چین که برترین قدرتهای اقتصادی-سیاسی دنیا هستند، نمایش قدرت خود را یک سطح بالاتر و در المپیک برگزار میکنند.
همهی اینها در حالیست که بازیهایی مثل جام جهانی فوتبال و المپیک پس از فاجعههای جنگهای جهانی اول و دوم بوجود آمدند. جنگهایی که مسببانش کشورهایی مثل آلمان و انگلستان و روسیه و آمریکا و فرانسه و چین و ژاپن بودند و دهها میلیون نفر را به ورطهی مرگ کشانیدند. حالا همین کشورها در جام جهانی و المپیک باهم رقابت میکنند و ردههای بالا را به خود اختصاص میدهند. پرسش اصلی من این است که آیا این سامانهی ارزشگذاری و امتیازدهی فیفا (و کمیتهی بینالمللی المپیک) منصفانه است. فیفایی که خودش سالهاست فوتبالیستها را به بازی منصفانه تشویق میکند، آیا خودش ساختاری منصفانه دارد؟ پاسخ منفی است.
حق آلمان نبود که به مرحلهی بعدی برود. این به دور از انصاف بود. حتی اگر الجزایر پیروز میشد و در مرحلهی بعدی به جال آلمان به فرانسه میخورد و همین ماجرای دیشب پیش میآمد، آیا حق فرانسه بود که پیروز میدان باشد؟ فرانسهای که طی چند قرن فرصت بهتر زندگی کردن را از الجزایریها گرفته و در جنگ بین این دو کشور در دههی ۱۹۵۰ حدود ۱۵% جمعیت آن کشور را به قتل رسانیده، یعنی پدر و مادر همین فوتبالیستهایی که دیشب بازی میکردند را بدبخت کرده، آیا باید در شرایط برابری با الجزایر رقابت کند؟
فلسفهی بازیهای المپیک و جامهای دیگر ورزشی این بود که ملتها از جنگ و خونریزی دست بکشند و در محیطی صلحجویانه و منصفانه باهم رقابت کنند. خوشبختانه قدرتهای بزرگ دست از جنگ نظامی مستقیم باهم کشیدهاند. (بماند که امروزه اوکراین و سوریه را میدان جنگ خود قرار داده و به صورت غیرمستقیم باهم رقابت نظامی و سیاسی میکنند.) اما متاسفانه امروزه منطق بازار و سرمایهداری بر رقابتهای ورزشی حاکم شده است. شرایط طوری است که هرکس پول و امکانات بیشتری داشته باشد پیروزی نهایی از آن اوست. نه دوستان! بازی منصفانه نیست و faire play ناقص و اخته است. فیفا و کمیتهی بینالمللی المپیک بیطرف نیستند. اگر نگوییم که آنها طرف کشورهای پولدارترند، دستکم میتوانیم بگوییم طرف کشورهای ضعیف هم نیستند. قانون تنازع بقا بر فضای رقابتهای ورزشی حاکم است. پرسپولیس و استقلال همیشه آن بالا هستند، چون زورشان بیشتر است. دیگر اروگوئه نمیتواند قهرمان جام جهانی باشد. آلمان هم رهبر اروپاست و هم قویترین تیم جام جهانی. مکانهای اول و دوم و سوم المپیک بین آمریکا و چین و روسیه جابجا میشود.
من آن اندازه در رشتهی تربیتبدنی درس خواندهام که بدانم میشود ساختار ارزشیابی بازیها را طوری طراحی کرد که تیمهای ضعیف همیشه بازنده نباشند. الان فیفا به تیمهای برنده پول بیشتری میدهد، اما از آنها هیچ مسوولیتی طلب نمیکند. مثلن آلمان و فرانسه و برزیلی و ایتالیایی که چندینبار این جام را بردهاند، سال به سال در شرایط برابر با تونس و الجزایر و کاستاریکا و ساحل عاج و بوسنی هرزگوین و ایران و عراق قرار میگیرند. درحالیکه این شرایط منصفانه نیست.
مدلی از بازی منصفانه در زمان کودکی ما برگزار میشد مثلن وقتی تیم محلهی ما که کمی قویتر بود، به مصاف محلهای که ضعیف بود میرفتیم، به آنها یک یا چند گل آوانس و فُرجه میدادیم. مثلن بازی با نتیجه دو بر صفر به سود آنها آغاز میشد آنوقت بازی ما معنا پیدا میکرد. وگرنه اگر قرار بود که ما همیشه برنده باشیم، نه تیم مقابل حاضر به بازی در برابر ما بود و نه ما از بازی و پیروزی لذت میبردیم. چرا آرژانتین در برابر ایران و بوسنی بد بازی میکند؟ چون آنها برای پیروزی به میدان نمیآیند. آنها به بازی با ما به عنوان مرحلهای برای رسیدن به بازی واقعی یعنی در برابر برزیل یا آلمان نگاه میکنند. ما انتخاب آنها نیستم. آنها مجبورند که ما را ببرند و از این پیروزی احساس غرور نمیکنند. باید این نظام معنی در فوتبال را تغییر داد. همان شرایط فوتبال محلی خودمان را میشود به بازیهای جام جهانی و المپیک به شکل هوشمندانهای گسترش داد. یعنی مثلن تیمی که در جام گذشته قهرمان شده در دور گروهی باید امتیاز بیشتری از حد معمول برای صعود کسب کند. یا کشوری که سرانهی درآمد ملی بیشتری دارد (مثل هلند یا قطر) باید امتیاز بیشتری از تیمهایی مثل آنگولا یا بوسنی کسب کنند.
شاید بگویید این روش به تنبلی و آمادهخوری تیمهای ضعیف منجر میشود. هرچند که این استدلال ریشه در منطق بازار دارد و به نظر من در میدان ورزش (که پیروز شدن و شکست دادن و کسب افتخار ارزش محسوب میشود، نه کسب پول بیشتر)، این استدلال کارآیی ندارد (بماند که به نظر بسیاری از اندیشمندان در میدان اقتصاد هم این منطق به جز خسارت اجتماعی و انسانی دستآوردی نداشته) با اینحال میتوان به سادگی راهکارهایی درنظر گرفت که از این شبهه جلوگیری کند. مثلن تیمهای به اصطلاح ضعیف در صورتی که در یکی-دو دوره توانستند با بهرهگیری از این شرایط موفقیت کسب کنند، دیگر نتوانند از آن استفاده کنند و باید جایزههایی که برنده میشوند را صرف توانمندسازی ورزششان بکنند و از جرگهی تیمهای «ضعیف» خارج شوند.
البته همهی اینها تصورهاییست که بعید است به این زودیها به واقعیت تبدیل شوند. اما اینها ایدههایی هستند که ممکن و شدنیاند. هرچه باشد عجیبتر از ابداعهایی نیستند که هرسال فیفا و کمیتهی بینالمللی المپیک عرضه میکنند. طرحهایی که در ابتدا تخیلی به نظر میرسند، اما به زودی همه به آنها عادت میکنیم.
یک مشت اراجیف بی ارزش, حیفه وقت واسه خوندن این چرندیات.
پاسخحذف