۱- چند روز پیش که ماجرای غزه بیخ پیدا کرده بود، با خودم فکر کردم چه کاری از دست من بر میآید که انجام بدهم؟ یکی از کارها این بود بگردم روی اینترنت ببینم آیا جایی راهپیمایی و تظاهراتی در پاریس برگزار می شود تا شرکت کنم؟ روی اینترنت جمله ی «تظاهرات حمایت از فلسطین + غزه+ پاریس» را جستجو کردم. نتیجه شگفتآور و هیجانانگیز بود. طبق برنامهها و جدولهای مختلفی که روی سایتها بودند، تا هفتهی آینده هر روز در نقطهای از شهر پاریس دستکم یک تجمع یا تظاهرات در حمایت از غزه و اعتراض به جنایتهای حکومت اسرائیل بود که برگزارکنندهی همهی آنها نهادها و انجمنهای مردمی و محلی بودند.
از یک طرف خوشحال شدم و از یک جنبه غمگین. از این مسئله خوشحال شدم که در شهری زندگی میکنم که فضای عمومیاش نسبت به سرنوشت استثنایی مردم غزه اینقدر حساسیت دارد و مردم در روزهای کاری خودشان برای اعلام همبستگی و اعتراض (مستقل از دولت و سازمان تبلیغات) بسیج می شوند. (هرچند که امروز در خبرها آمد که دولت فرانسه راهپیمایی بزرگ روز شنبه در حمایت از مردم فلسطین را به خاطر مسائل امنیتی لغو کرده است و این مسئله تعجب خشم خیلی ها را برانگیخت.)
از طرفی هم غمگین شدم که چرا در کشور خودمان که انقلابش الهام بخش بسیاری از فرودستان جهان بود (وای که چقدر این جمله را دستمالی کردهاند و از معنی تهیاش نمودهاند. اما باز هم من آن را می نویسم. چراکه به آن باور دارم)، چنین ملتی باید منتظر بماند تا سازمان تبلیغات غیرمردمی اجازهی راهپیمایی بدهد و چون در تقویم رسمی کشور یک روز از ۳۶۵ روز به فلسطین اختصاص داده شده، همه ی ملت باید صبر کنند تا آن روز فرا برسد و در حالی که تا امروز بیش از ۲۵۰ نفر در غزه کشته شدهاند، شاهد تظاهراتی میلیونی در ایران نباشیم.
۲- از نشانههای رنگ باختن آرمانهای یک انقلاب همین است که سالروزهای آرمانیاش تنها در تقویمها و سررسیدهای رسمی جا خوش کنند و بیرون از آن هیچ تحرکی را در مردم بر نیانگیزانند. بسیاری از ایرانیان از رخدادهای غزه رنج می برند. اما برای اعتراض باید یک ماه صبر کنند تا روز رسمی فرا برسد. خیلی بعید می دانم اگر نهادهای مردمی فراخوان عمومی برای راهپیمایی در روزهای گذشته می دادند با موافقت نهادهای امنیتی روبرو می شد. همانطور که در مورد ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ که میرحسین موسوی و مهدی کروبی مردم را به اعلام حمایت از انقلاب مردمی تونس و مصر دعوت کردند حاکمیت با آن مخالفت کرد. با این حال مردم بیرون آمدند. اما حتی اگر اکنون دولت هم موافقت می کرد، و به رغم واکنش ها و ابراز خشم و ناراحتی ای که ایرانیان (به ویژه هم نسلان من) در فضای اینترنت ابراز می کنند، شاید عزم واقعیِ مردمیای هم برای این راهپیمایی وجود نداشته باشد. یعنی در ایران امروز ز اقدام به این کار (اعلام حمایت مستقل و مردمی از فلسطینیان) اینقدر هزینه دارد که مردم عطایش را به لقایش میبخشند.
در هر دو حالت تنها می توانیم به این نتیجه برسیم که حاکمیتِ پسا جنگی (پس از جنگ ایران و عراق) در میدانِ حفظ آرمانهای جامعهی پسا انقلابی شکست خورده است؛ چه بسا که در تحریف آن آرمان ها موفق و پیروز بوده است.
عکسهای زیر گزارش تصویری راهپیمایی هفتهی گذشتهی شهروندان پاریس در شمال این شهر (محلههای کارگر نشین) است.
انبوه جمعیت در خیابان |
در میانهی راهپیمایی به تابلوی تبلیغاتی شهرداری پاریس دربارهی نمایشگاهی در رابطه با تاریخ ایران برخوردم. بماند که متاسفانه دولت ایران هیچ نقشی در این نمایشگاه ندارد، اما بی تفاوتی تظاهرکنندهگان به این تبلیغات رسمی که نام ایران را به همراه داشت هم در نوع خود قابل توجه بود. بالاخره ایران مهمترین حامی «رسمی» حماس و فلسطین به حساب میآید. |
فریاد زیر باران |
تبلیغات روی هالیوود گروهی از معترضان اینگونه در متروی پاریس اعلام اعتراض میکنند |
سه زن |
سلام.
پاسخحذفپاریس کجا و غزه کجا و ایران کجا؟
ببخشید فکر نمیکنید دارید چوب به مرده میزنید آقای شهسوار؟!
بستگی داره منظور شما از مرده کی یا چی باشه
حذف