قرار من این بود که دربارهی جریان ندا حرفی نزنم، تا زمانیکه فعالیت رسمی آنها آغاز شود. به همین دلیل از ورود به بحثها و دعواهای قبیلهای و طایفهایای که در این مدت در جریان بود پرهیز میکردم. اما خوشبختانه با اعلام فعالیت رسمی این حزب، دیگر بهانهای برای سکوت و کنارهگیری نیست.
دوست عزیزم سجاد سالک در یادداشتی در سایت «ندای ایرانیان» ارگان رسمی حزب جدیدش، برخی از معترضان را متهم میکند که «برای کسب امنیت و تضمین فعالیت سیاسی» خود را در قالب اصلاحطلب جا میزنند و از آنها میخواهد در اولین فرصت از قطار اصلاحات پیاده شوند، شاید به این سبب که حضور آنان در این قطار «امنیت!!!» دیگر اصلاحطلبان را به خطر میاندازد. از نظر ایشان بلیط کسانی که در قالب اصلاحطلبی موجبات آزردگی نظام را فراهم آوردهاند باطل است؛ کسانیه در بولتنهای محرمانهی اقتدارگرایان از آنها بد گفتهمیشود.
عدم شفافیت آقای سالک باعث میشود تا ما نتوانیم درست متوجه بشویم که منظور ایشان چه کسانیاند؟ بویژه وقتی به کسانی انتقاد میکند که «در سال های گذشته رفتارهای رادیکالی» از آنها بروز پیدا کردهاست؛ کسانیکه «خود را اصلاح طلب می نامیدند اما نتیجه رفتارشان تضعیف نظام بود.» برای مثال میتوانیم از محسن میردامادی (دبیرکل حزب پیشین ایشان) نام ببریم که در کنگرهی حزب مشارکت با نطق «قرار ما این نبود» موجبات دلآزردگی و تضعیف خاطر نظام را فراهم آورد. یا مصطفی تاجزاده که تا همین چند سال پیش دست بر سر اعضای مرکزی ندای ایرانیان میکشید و مشق سیاست به آنها میآموخت، اما «در چند سال گذشته» دیدیم که «رفتارهای رادیکالی» از وی سر زد. همینطور میتوانیم از میرحسین موسوی، مهدی کروبی و حتی آیتالله هاشمی رفسنجانی نام ببریم. چه بسا علی مطهری که بولتنهای محرمانه آکنده از ناسزاگویی به وی است.
۲-
اما نویسنده از کجا و چگونه به این مسئله میرسد؟ از آنجاییکه یکی از مسئلههای مهم برای ایشان جلب اعتماد محافظهکاران و البته بخشهای مذهبی جامعه است، ایشان این صحبت را پیش میکشند. باید البته دو نکته را به ایشان یادآوری کرد.
اول اینکه همهی مردم مذهبی محافظهکار نیستند و همهی محافظهکاران هم مذهبی نیستند. اینکه ایشان این دو را در کنار هم قرار میدهند گمراه کننده است. بااینحال بهترین پیشنهادی که میتوانم برای جلب اعتماد بخشهای مذهبی به ایشان بدهم، این است که به جای دعوت کردن دیگران به سکوت و خودسانسوری، بهتر است که شیوهی آقای مطهری را پیش بگیرند و با بهرهگیری از آموزههای حقطلبانه و عدالتجویانهی اسلام و بویژه فرهنگ تشییع، در مقابل پایمال شدن حقیقت و عدالت سکوت نکنند. آنگاه خواهند دید که بخشهای (واقعن) دیندار و مذهبی جامعه چطور جذب ایشان میشوند.
دوم اینکه میان جلب «اعتماد» محافظهکاران و جلب «رضایت» آنها تفاوتی ظریف وجود دارد. و چنانچه این ظرافت از جانب دوستان ندایی رعایت نشود، بیم آن میرود که آرمانهای احتمالن اصلاحطلبانهی ایشان فدای جلب «رضایت» محافظهکاران در قدرت بشود. هرچند که سجاد سالک عزیز برخی از معترضان را متهم میکند که «برای کسب امنیت و تضمین فعالیت سیاسی» به خود برچسب اصلاحطلبی میزنند، و هیچ اشارهای هم به فوج دوستان اصلاحطلبش نمیکند که به خاطر فعالیتهای اصلاحطلبانهشان در زندان به سر میبرند( چرا راه دوری برویم؟ برخی از همین اعضای موسس ندا که این تجربهی تلخ و ناعادلانه را از سر گذراندهاند؛) بااینحال باید از ایشان پرسید کدام «امنیت و تضمین فعالیت سیاسی در چارچوب نظام » و قانون اساسی!؟ ایشان از کدام نظام صحبت میکند؟ آنکه بواسطهی قرار و عهد با مردم در بهمن ۵۷ به ثمر نشست یا اینکه امروز بواسطهی زور و سرنیزه و شیشهنوشابه و فیلترینگ بر مسند قدرت است؟ مگر نه آنکه «چهره های طراز اول و نیروهای شاخص اصلاح طلب» در حبس و حصر و محدودیت و ممنوعیت به سر میبرند؟ پس کاش ایشان و دیگر دوستان ندایی، در سایهی «امنیت و تضمین فعالیت سیاسی»ای که خوشبختانه از آن برخوردارند، تعریف تازهای از«نظام» و «اصلاحطلبی» بدهند تا مخاطبان ایشان دچار سردرگمیِ واژهشناختی نشوند.
بیم آن میرود که برخی از دوستان اصلاحطلب دقیقن به همین دلیل، یعنی «برای کسب امنیت و تضمین فعالیت سیاسی» مجبور به استحاله شوند و این راه به پدیدار شدن جریان اصلاحطلبانِ «رضایتطلب» بیانجامد. به طوری که رضایتطلبان آرام آرام، آگاهانه یا ناآگاهانه، به «محافظهکاران یواشکی» تبدیل شوند.
0 دیدگاه:
ارسال یک نظر