هیچی از احساس خیانت، اونهم خیانتی که در دوران کودکی بهت شده باشه و در روح و ذهنت نفوذ کرده باشه بدتر نیست.
اون آدم کوچولوهه بود توی کارتون گالیور! اون طفلکی در نسخهی اصلی داستان اصلن هم اونطوری نبوده که با ما نشون دادن. بلکه طفلکی عاشق اون دختره لوَنده «فلرتیشیا» بوده. ولی فلرتیشیا ناز و عشوههاشُ برای گالیور میومده. اون غر و لند هایی که اون بندهخدا میکرده هیچ ربطی به بدبینی نداشته. بلکه از روی حسودی و واکنش به رابطهی گالیور و فلرتیشیا بوده. اما صدا و سیما همهی اینا رُ سانسور کرده بوده و بجاش یه شخصیت با یه ماجرای خیالی تحویل ما داده.
حالا فکر کن اون شخصیت با تکیهکلام معروفش که میگفت «من میدونم... من میدونم» تبدیل به یک ضرب المثل و نماد فرهنگی برای دو سه نسل از ایرانیا شده. چه تحلیلهایی که با تکیه به این شخصیت نشده! چه آدمهایی که با اشاره به اون شخصیت مسخره نشدن!
چرا ما هیچوقت نفهمیدیم که اون طفلکی هم عاشق بوده؟ چرا نفهمیدیم که فلرتیشیا هم خاطرخواه گالیور بوده؟
چه کسی پاسخگوی کودکیِ ما خواهد بود؟ آخه چرا؟
فکر این را هم بکن که منِ تورک باید کودکی ام را نه با زبان مادری ام که با زبان فارسی با این کارتونهای سانسور شده و تحریف شده می گذراندم.
پاسخحذف