مصعب با صدای بلند گفت: «از طرف پیامبر به همهی شما بشارت میدهم که دوران سخت شعب ابوطالب گذشت. خداوند به رسولالله آشکار کرد که عهدنامهی طرد مشرکین را موریانهها خوردهاند و جز نام خدا هیچ باقی نمانده است.»
غریو شادی از مسلمین برخاست. محمد ماجرای عهدنامه و موریانه را به ابوطالب گفت. بر روی پوست تنها کلمهی الله باقی مانده بود. ابوطالب نیز این موضوع را بر قریشییان آشکار کرد. بنابراین، برای آنان چارهای نماند جز آنکه «حصـر» شعب ابوطالب را پایان دهند.
رمان وقتی دلی | نوشتهی محمدحسن شهسواری | ص ۲۵۶
...
حتی مشرکان مکه هم به عهدشان وفا کردند.
غریو شادی از مسلمین برخاست. محمد ماجرای عهدنامه و موریانه را به ابوطالب گفت. بر روی پوست تنها کلمهی الله باقی مانده بود. ابوطالب نیز این موضوع را بر قریشییان آشکار کرد. بنابراین، برای آنان چارهای نماند جز آنکه «حصـر» شعب ابوطالب را پایان دهند.
رمان وقتی دلی | نوشتهی محمدحسن شهسواری | ص ۲۵۶
...
حتی مشرکان مکه هم به عهدشان وفا کردند.
0 دیدگاه:
ارسال یک نظر