دارم کتاب "قدمت روی چشم" را ميخونم. کتابی که توسط سرژ ميشل و پاﺋولو وودز، درباره ايران نوشته شده. سرژ که الان معاون سردبير لوموند هست، در جايی از کتاب مي نوسه:
مملکتي که من در سال هشتاد و يک از آن خارج شدم، کشوری مساوات طلب و " خاکی" بود. [اما در بازگشت در سال هشتاد و پنج] با اينکه احمدی نژاد شعارهای انتخاباتی اش را بر مبنای توزيع عادلانه ی ثروت استوار کرده بود، در دوره اول رياست جمهوري اش، بوتيک های جديد دولچه گابانا، ورساچی و ديور در شمال شهر تهران افتتاح شده بود، ... رانت خواری زمين غوغا مي کرد و باغهای شميران شاهد رشد بی سابقه ی برج سازی بود.... رژيم اجازه می داد ثروتمندان، ثروتمند تر شوند؛ به شرط اينکه به سياست کاری نداشته باشند.
....
اين چند خط را که خواندم، ياد آن سروده ی زيبای اخوان افتادم:
قاصد تجربه های همه تلخ، با دلم می گويد،
که دروغی تو دروغ
که فريبی تو فريب.
و ياد امپراطوری دروغ آقای احمدی نژاد و دار و دسته اش افتادم
مملکتي که من در سال هشتاد و يک از آن خارج شدم، کشوری مساوات طلب و " خاکی" بود. [اما در بازگشت در سال هشتاد و پنج] با اينکه احمدی نژاد شعارهای انتخاباتی اش را بر مبنای توزيع عادلانه ی ثروت استوار کرده بود، در دوره اول رياست جمهوري اش، بوتيک های جديد دولچه گابانا، ورساچی و ديور در شمال شهر تهران افتتاح شده بود، ... رانت خواری زمين غوغا مي کرد و باغهای شميران شاهد رشد بی سابقه ی برج سازی بود.... رژيم اجازه می داد ثروتمندان، ثروتمند تر شوند؛ به شرط اينکه به سياست کاری نداشته باشند.
....
اين چند خط را که خواندم، ياد آن سروده ی زيبای اخوان افتادم:
قاصد تجربه های همه تلخ، با دلم می گويد،
که دروغی تو دروغ
که فريبی تو فريب.
و ياد امپراطوری دروغ آقای احمدی نژاد و دار و دسته اش افتادم
0 دیدگاه:
ارسال یک نظر